آمریکایشمالی- همشهری آنلاین- محمد عجم:
آمریکا با وجود اینکه قدرتمند ترین کشور جهان از نظر میزان و حجم تجهیزات دفاعی و تهاجمی است اما در عین حال از یک روانشناسی ترس برخوردار است
یک اصل ثابت در سیاست خارجی و سیاست نظامی آمریکا توهم توطئه و ترس از دشمن توهمی و یا دشمن واقعی است.امریکا همواره با ایجاد دشمنان فرضی به دنبال اهدافی است که حداقل یکی از آن اهداف بحران زائئ و ایجاد جو بدبینی و سوء ظن و دامن زدن به مسابقه تسلیحاتی و فروش سلاحهای انبار شده آن کشور است.
آمریکا تا کنون میلیاردها دلار سلاح به کشورهای مختلف فروخته و بهترین بازار فروش این سلاح ها در منطقه خلیج فارس است.در همین راستا کنگره آمریکا بزودی در خصوص تصمیم دولت بوش برای فروش 20 میلیارد دلار اسلحه به چند کشور عربی حاشیه خلیج فارس تصمیم گیری می کند.
امارات متحده عربی درخواست خرید 288 موشک پاتریوت باک 3 و 2 و تجهیزات مربوطه آنها به ارزش 9 میلیارد دلار و کویت درخواست خرید 80 موشک پاتریوت باک 3 و 2 و تجهیزات مربوطه آنها به ارزش 1.36 میلیارد دلار نموده اند.
منطقه خاورمیانه منطقه تناقض ها،تضادها، بدبینی ها، سوء ظن ها و تعارفات است. در همان حالی که کشورهای عربی در زیر یک سقف جلسه وحدت تشکیل می دهند در بیرون جلسه بدنبال مسلح کردن خود هستند اختلافات عربی – عربی و عربی و خارجی همواره بر جهان عرب سایه افکنده است. این سوتفاهمات زمینه لازم را برای بهره برداری آمریکا و حتی انگلستان و فرانسه از بازار این کشورها فراهم ساخته است.
برابر گزارش مرکز پژوهشهای بینالمللی کندی، آمریکا در حال حاضر 700 تا 800 پایگاه زمینی، دریایی، هوایی و جاسوسی در خارج از آمریکا دارد.بطور مشخص 737 پایگاه در 130 کشور خارجی قرار دارند که تعدادی از آنها اردوگاه های موقت هستند. تعداد مراکز و پادگانهای ارتش آمریکا در خاک آن کشور به 6000 می رسد.
هم اکنون تعداد یک میلیون و ۱۴۰هزار نظامی آمریکایی در این پایگاهها مستقر هستند.از این تعداد ۴۰۰هزارنفر سرباز نیروی زمینی، ۳۱۰هزار نفر نیروی دریایی، ۱۳۰هزار نفر تفنگدار دریایی و ۳۰۰هزار نفر جزء نیروی هوایی هستند که در این پایگاهها فعالیت دارند.
هم اکنون تعداد ۱۲۰هزارنظامی آمریکایی در کشورهای اروپایی، ۲۰۰هزار در خاورمیانه، ۹۰هزارنفر سرباز در خاور دور و بقیه در سایر کشورهای جهان و بخصوص در آفریقا مستقر هستند.و تعداد 325 هزار نظامی آمریکا هم اکنون در خارج از آمریکا بسر می برند.که از آن میان می توان به موارد زیر اشاره نمود:
116 هزار نظامی در اروپا
97 هزار نظامی در آسیا غیر از خاورمیانه
40 هزار نظامی در کره جنوبی
40 هزار نظامی در ژاپن
6 هزار نظامی خاورمیانه که 3432 نفر در قطر 1496 در بحرین
1000 نظامی در آسیای میانه
800 نظامی در آفریقا
700 نظامی در گوانتانامو
413 نظامی در هیندوراس
147 نظامی در کانادا
491 نظامی در دیو گو گارسیا (اقیانوس هند)
200 نظامی در استرالیا
196 نظامی در نظامی در سنگاپور
100 نفر در فلیپین
113 نظامی در تایلند
600 هزار نفر در دریا ها
1900 نظامی در جیبوتی
26 مرکز در آلمان
8 مرکز در انگلستان
8 مرکز در ایتالیا
9 مرکز در ژاپن
پایگاههای مهم نظامی آمریکا
1. فرماندهی اروپا- اشتوتگارتک منطقه ای در حدود 13 میلیون مایل مربع را در 89 کشور از نروژ تا بالتیک مدیترانه بخشی از خاورمیانه تا کیپ گود هوپ در آفریقای جنوبی را تحت پوشش هوایی دریایی و زمینی دارد.
2. مرکز آموزشی ارتش هفتم و مرکز یکصدم گروه پشتیبانی در شهر Grafenwoehr آلمان.
3. مرکز تمرین در آب و هوای استوایی در شهر Fort Clayton پاناما از 1962 4. مرگز نیروی دریایی در اروپا و گوام که 100 میلیون مایل مربع را در برمی گیرد و شامل 200 کشتی و 250 هزار دریانورد است
5. مرکز هوایی نیروی دریایی در Keflavik, Iceland
6. مقر پشتیبانی دریایی در , Naples, Italy
7. مقر دریایی در اسپانیا تنگه جبل الطارق Rota, Spain
8. پایگاه عملیاتی نیروی دریایی در ژاپن Sasebo, Japan این پایگاه مقر ناوگان هفتم دریایی با 60 کشتی 350 جنگنده و 60 هزار پرسنل است
9. پایگاه هواییSigonella Italy ایستگاه سیگونلا ویژه عملیات در مدیترانه است. این پایگاه مرکز استقرار 3100 نظامی و 800 غیر نظامی است که بیشتر به یگان هوایی شانزدهم و ناوگان جنگی سی و یکم اختصاص دارد.
10. پایگاه هوایی توزلا در بوسنی Tuzla Air Base, Bosnia-Herzegovina
11. پایگاه هواییIncirlik در جنوب ترکیه مختص یگان سی و نهم رزمی هوایی است
12. پایگاه هوایی Kadena Air Base at Okinawa در ژاپن
13. پایگاه هوایی Misawa Air Base در ژاپن جزیره Honsyu مرکز یگان سی و پنجم رزمی
14. پایگاه هوایی Yokota Air Force Base ژاپن در 28 مایلی توکیو مقر یگان ترابری 374
15. پایگاه هواییUSMC Air Station Iwakuni در 45 مایلی هیروشیما مرکز یگان هوایی یکم نیروی دریایی
16. پایگاه هوایی Kunsan Air Base در کره جنوبی 15 مایلی سئول مقر یگان هشتم رزمی نیروی هوایی
17. پایگاه هوایی Osan Air Base کره جنوبی یگان 51 رزمی هوایی و یگان هفتم هوایی
18. پایگاه هوایی Ramstein Air Base در آلمان یگان ترابری هوایی هشتاد و ششم
19. پایگاه هوایی Taszar Air Base مجارستان وابسته به یگان 406 ام
20. پایگاه هوایی در بگرام افغانستان
پایگاهها، پادگانها و مراکز نظامی آمریکا در عراق
آمریکا رسما در عراق پایگاه ندارد. پایگاه به مرکز نظامی ثابتی گفته می شود که بر اساس امضای قرارداد مقر با کشور صاحب خاک برای مدت طولانی مشخصی به امضا می رسد اینگونه پایگاهها معمولا برای مدتی بیشتر از 50 سال اجاره می شوند و ظرفیت های آنها از 30 هزار نفر به بالا است.
اما آمریکا بطور رسمی در عراق 55 مرکز مهم نظامی دارد که تعدادی از آنها به شرح ذیر است:
1. پادگان "بلد" یا اناکوندا در 68 مایلی بغداد در مساحتی در حدود 15 مایل مربع بیشتر به فعالیتهای هوایی مربوط می شود و در آن 130 هواپیما و 120 هلکوپتر نیز مستقر است .
2. الطلیل – 14 مایلی ناصریه مساحت 20 مایل مربع
3. الاسد – 120 مایلی بغداد تعداد 17 هزار نظامی
4. القیاره – در 50 مایلی جنوب شرق موصل
5. گمپ ویکتوری - نزدیک فرودگاه بغداد مساحت 140 مایل مربع و ظرفیت 20 هزار سرباز
6. پادگان مارینز- نزدیک فرودگاه موصل واقع است.
7. پادگان کرکوک
8. پادگان اربیل که هر کدام 14 هزار نظامی را در بر می گیرند.
افریکوم
آمریکا چند سال اخیر شدیدا تلاش کرد تا پایگاهی را در یکی از کشورهای آفریقایی دایر نماید مغرب- الجزایر- موریتانی - مالی – چاد - زامبیا ، اوگاندا و کنیا کاندیدهای مطرح این پایگاه بودند اما آمریکا نتوانست هیچ کشور مهمی را به این امر راضی نماید. مرکز فرماندهی نیروهای آمریکا برای آفریقا به اختصار آفریکام (Africom) نام دارد و فعلا مقر این مرکز بطور موقت در اشتوتگارت آلمان قرار دارد. و قرار است که موافقتنامه این مقر با کشور جیبوتی در شاخ آفریقا نهایی شود.وزیر خارجه جیبوتی محمود علی یوسف نیاز اقتصادی و امنیتی را عامل موافت جیبوتی با پیشنهاد آمریکا عنوان نموده است.
پیشتر مرکز فرماندهی نیروهای آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی (Centcom) و مرکز فرماندهی منطقه اوقیانوس آرام (Pacom) به طور مشترک مسئولیت قاره آفریقا را برعهده داشتند.
آمریکا حدود ۱۰ درصد نفت مصرفی خود را از کشورهای آفریقایی مانند نیجریه وارد می کند و همچنین نگران افزایش نفوذ چین در آفریقا است. آمریکا همچنین نگران رشد تروریسم در کشورهای بی ثبات آفریقایی مانند سومالی است. پنتاگون می گوید حداقل یک سوم از حدود ۴۰۰ عضو مرکز فرماندهی جدید، دیپلمات ها و کارشناسان کمک های اقتصادی خواهند بود. ناظران نظرات متفاوتی درباره تأسیس آفریکام دارند.
برخی معتقدند که تأسیس این مرکز فرصتی برای توجه بیشتر و موثرتر آمریکا به قاره آفریقا را بوجود آورده است.
اگرچه تا کنون هیچ کشور آفریقایی میزبانی مقر مرکز فرماندهی جدید رابه طورنهایی نپذیرفته است اما آمریکا در بسیاری از کشورهای آفریقایی مستشاران نظامی و مراکز یا اردوگاه نظامی دارد از جمله آنها می توان به پایگاه موقت انتبه در اوگاندا و مرکز تان تان در مراکش و مراکزی در امارت متحده عربی و یمن اشاره نمود که بطور موقت به عنوان مسیر ترانزیت و آموزش مورد بهره برداری واقع می شوند اما در مورد انتبه این مرکز موقت که 15 سال قبل فقط برای امداد رسانی به جنوب سودان دایر شده بود تا کنون در آنجا به عنوان مرکز ردیابی و جاسوسی در کل منطقه دریاچه های بزرگ بکار می رود.
نظامیان بیش از دیگران، از دیدن تصاویر ماهوارهای با توان تفکیک بالا به وجد میآیند. چرا که فرآیند کسب اطلاعات ارزشمند نظامی با روشهای متعارف فرآیندی پیچیده، پرهزینه و اغلب خطرناک است و در ثانی پس از تحمل پیچیدگی، هزینه و خطر کسب چنین اطلاعاتی صحت و درستی آنها را نمیتوان چندان معتبر دانست.
درحالی که کسب اطلاعات با استفاده از سنجش از دور ماهوارهای فرآیندی سریع، مطمئن و با قابلیتهای پردازش رقومی و دیگر امکانات کار با اطلاعات رقومی همراه است. پیشینه استفاده از فناوری سنجش از دور در کاربردهای نظامی، داستان طولانی و پر افت و خیزی دارد. که پیشینه آن به دوران جنگ جهانی اول و شتاب گرفتن آن به دوران جنگ سرد بازمی گردد. در ابتدا امکانات هوانوردی و عکسبرداری و تجهیزات، تعبیر و تفسیر محدودی در اختیار داشت، و نخستین گامها با مشکلات فراوانی دست به گریبان بود. اما پیشرفت صنایع هوانوردی و پس از آن فناوری فضانوردی و رواج و توسعه رایانه و امکان ساخت دوربین های رقومی،CCD ها، تجهیزات مخابراتی و توسعه روشهای پردازش تصویر و ساخت سنجندههای ویژهای که فقط در محدوده باند موجی معینی عمل میکردند، سنجش از دور نظامی را شتاب تازهای داد و آن را به عامل معتبر و با اهمیتی در شناسایی نظامی تبدیل کرد. هماورد سیاسی ـ نظامی جنگ سرد بین دو قدرت شوروی (سابق) و ایالات متحده، مهمترین عامل رشد سنجش از دور نظامی در سه دهه پس از جنگ جهانی دوم بود. و به ساخت و پرتاب ماهوارههای تصویربرداری با توان تفکیک بالا با کاربردهای نظامی شتاب فوق العادهای داد. نگرانیهای اتمی و تلاش برای کشف توانمندیهای هستهای در سراسر جهان، به ویژه در شوروی سابق و برخی کشورهای جهان سوم، کنجکاوی برای آگاهی از آرایش نیروهای دریایی و بخصوص ناوها و زیر دریاییهای هستهای و دیدهبانی، مناقشات منطقهای نیز از عوامل تشدید کننده رو آوردن به فناوری سنجش از دور بوده است. در این نوشتار ضمن اشاره به فناوری سنجش از دور از دیدگاه امکانات ماهوارهای و سنجندهها، به طور خلاصه به برخی کاربردهای مهم سنجش از دور نظامی می پردازیم. و به پارهای از روشهای ضد جاسوسی ماهواره اشاره خواهیم کرد. بدیهی است گزارش حاضر را، می توان مقدمه ای بر « کاربردهای نظامی سنجش از دور » در نظر گرفت و پرداختن به تمام ابعاد موضوع حجم بسیار بیشتری را طلب میکند.
سنجش از دور نظامی
سنجش از دور نظامی ـ به طور کلی ـ با تفسیر عکسهایی آغاز شد، و پس از آن با ساخت هواپیماهای دور پرواز و بلند پرواز با تجهیزات ویژه عکسبرداری با توان تفکیک بالا ادامه یافت. اما استفاده از هواپیما برای عکسبرداری از مناطق هدف، محدودیتها و مشکلات فراوانی دارد. امکان عکسبرداری منظم با هواپیما محدود است، امکان عکسبرداری بی درنگ، یعنی دیدن منظره درست پس از عکسبرداری ممکن نیست. و از همه مهمتر، خطر سقوط و حمله به هواپیمای عکسبرداری از سوی دشمن وجود دارد. افزون بر این موارد، امکان گسیل سریع هواپیماهای جاسوسی عکسبرداری و دیدبانی منظم همه مناطق وجود ندارد. همین سنجش از دور نظامی از آن جا معلوم میشود که در اواخر دههی پنجاه میلادی یعنی نزدیک به بیست سال پیش پس ار پرتاب نخستین ماهواره دورسنجی منابع زمینی موسوم به لندست1، نخستین ماهواره جاسوسی نظامی به فضا پرتاب شد.
همان طور که اشاره شد جنگ سرد میان شوروی سابق و ایالات متحده، هر دو طرف را وادار کرد تا در زمینه فناوری سنجش از دور نظامی اقدامات جدی و گستردهای انجام دهند. در این کشمکش، شورویها آغاز کننده رقابت جاسوسی ماهوارهای بودند، و موفق شدند تا در اکتبر سال 1957 نخستین ماهواره دورسنجی موسوم به اسپوتنیک1 را در مدار قرار دهند. که تمام جهانیان و ـ به خصوص ـ دانشمندان و فرماندهان نظامی ایالات متحده را شگفتزده کرد. اما امریکاییها نیز با شتاب و دوراندیشی فراوان و از هراس پیش افتادن نظامیان شوروی در رقابتهای فضایی و نظامی ماهوارهای برنامههای فضایی و ماهوارهای خود را ادامه دهند، و سرانجام این تلاش ها در 21 ژانویه سال 1959 به ثمر رسید.21 ژانویه سال 1959، روز موعودی بود که برنامه شناسایی و جاسوسی فضایی ایالات متحد، عروج خود را از دفاتر اداری و مطالعاتی شرکتهای مطالعاتی و شرکت «لاکهید» نیروی هوایی و سیا به سوی فضای لایتناهی آغاز کرد. ماهواره «دیسکاور1» در این روز، در سکوی پرتاب پایگاه هوایی «واندنبرگ» آمریکا، در انتظار پرتاب به فضای بی پایان و قرار گرفتن در مدار بود. هرچند پرتاب «دیسکاور1» چند روز به تاخیر افتاد، اما سرانجام پرتاب آن با موفقیت انجام شد.
از آن زمان تا به امروز، صدها ماهواره مختلف از این دست ساخته و توسط نیروهای شوروی سابق و ایالات متحده در مدار قرار گرفته است؛ که هدف اصلی آن، تهیه تصویرهای ماهوارهای با توان تفکیک بالا از مناطق مختلف زمین بود. در ابتدا توان تفکیک ماهوارهها چندان مطلوب نبود، و عمر ماهوارهها نیز کوتاه بود، و از همه مهمتر آن که سیستم بازیافت تصویر و فیلم های مربوط با روش بازیافت تصویری بود، که از ماهواره رها میشد؛ اما امروز ، روشها از اساس دگرگون شده است، و اصل این فرآیند خیلی مهم رقومی است. توان تفکیک به معنای کوچکترین بعد قابل تشخیص بر روی تصاویر ماهوارهای و ویژگیهای مداری و گردشی ماهواره و نیز ویژگیهای طیفی که دوربین یا سنجنده نصب شده در یک ماهواره در آن محدوده کار می کند، از جمله مهمترین عوامل موثر در بکارگیری یک ماهواره یا سنجنده برای کاربردهای نظامی است.
به این ترتیب برای درک بهتر امکانات ماهوارههای دورسنجی موجود در جهان، شناخت سکوها و سنجنده های موجود ضروری است. لازم به ذکر است که در مورد ماهوارههای نظامی و جاسوسی اطلاعات زیادی در دست نیست. و آنچه در این گزارش آمده است تنها دربر گیرنده تمام سکوها و سنجندههای موجود تا سال 2002 میلادی است، که بخشی از آنها از جمله ماهوارههای با «توان تفکیک بالا» و «رادار» و پارهای از اطلاعات دیگر میتواند کاربرد نظامی داشته باشد. امروز نظامیان در جهان غرب تعداد بیشماری ماهوارههای نظامی عکسبردار و هواشناسی و شنود رادیویی در اختیار دارند، که اطلاعات آنها بسیار محرمانه است. اطلاعات بیشتر در مورد شناسایی و جاسوسی ماهوارهای و پیشینه تاریخی آن را، میتوان در کتاب « چشمان مخفی امریکا در فضا و برنامه ماهوارههای جاسوسی ایالات متحد آمریکا » ترجمه رضا حائز، انتشارات اطلاعات مطالعه کرد.
نقش اطلاعات ماهوارهای در طراحی عملیات نظامی
کاربرد اطلاعات ماهوارهای در طراحی عملیات نظامی، دارای ابعاد گوناگون است که هر یک دارای اهمیت ویژهای است. اهمیت این اطلاعات ـ بسته به ارزش، جهت و گستردگی عملیات ـ متغیر است. قبل از انجام عملیات، فراهم کردن یک تصویر از میدان رزم مستلزم هدایت تمرکز یافته و همزمان برای تحلیل منطقهای عملیات است. از آنجا که ملاحظات عملیاتی زمین فرق میکند، شناخت این ملاحظات از اهمیت ویژهای برخوردار است. زمین واقع در یک صحنه نبرد دلتاها، جزایر و کوهها با دامنههای پرشیب هر کدام دارای ویژگیها و خصایص مهمی است. تشخیص این ویژگیها، با بهرهگیری از اطلاعات رقومی ماهوارهها بسیار قابل اعتمادتر از روشهای دیگر است. به ویژه، دسترسی به تصاویر سه بعدی مانند تصاویر سنجنده « مامِس »، تصویر کاملی از این پدیدهها را ارائه کند و از این طریق طراحی عملیات را بسیار راحتتر و دقیقتر سازد. به این ترتیب میتوان حتی کلیه ویژگیهای یک میدان نبرد مانند پستی و بلندی، پوشش گیاهی و زاویه تابش نور را بازسازی کرد و به صورت مدلها و تصاویر رایانهای نمایش داد.
بنابراین، با استفاده از اطلاعات ماهوارهای هم میتوان صحت اطلاعات رسیده از عناصر مختلف را ازریابی کرد و هم متقابلاً برای درک صحیح جزئیات در تصاویر ماهوارهای عناصر فوق را به کار گرفت. در یک مرحله پیشرفتهتر، میتوان با بررسی تصاویر ماهوارهای و تحلیل آن در باندهای مختلف تصویر و بررسی تصاویری که در زمانهای مختلف قبل و بعد از عملیات دریافت شده است. تقدم نیازمندیهای اطلاعاتی و خبری مورد لزوم را در فرآیند تصمیمگیری تعیین کرد، و عناصر اطلاعات را ـ به عنوان اساسی و مکمل اطلاعات فضایی ـ در زمینههای مختلف ـ جمعآوری، تجزیه و تحلیل اطلاعات راهنمایی کرد. لذا، با بررسی مجموعهای از اطلاعات ماهوارهای و اطلاعات دریافتی از عناصر زمینی، میتوان ضمن آگاه کردن مسئولان مربوط، فرماندهان را نیز از وضعیت و تواناییهای دشمن و وضعیت جو و زمین با خبر کرد؛
همچنین افسر اطلاعات را، در زمینههای زیر یاری کرد؛
· هدایت در گرفتن نقاط کنترل زمینی برای تصحیح هندسی تصاویر ماهواره ای برای ساخت عکس نقشه
· هدایت در امر تهیه اطلاعات مداوم از منطقه رزم
· هدایت فعالیت های مربوط به مطالعات میدانی و بررسی پدیده های مورد توجه در تصویر
· ارزیابی نتایج فعالیت ها در سطح گسترده بزرگراه ها ، خطوط راه اهن منابع تامین غذا ، سوخت و آب ، هریک دارای تاثیرات خاصی روی عملیات جنگی هستند.آگاهی از نقاط ضعف و قوت دشمن ، بررسی نقل و انتقالات ، تشخیص مراکز ثقل دشمن و آشنایی با نوع آرایش آن در زمان بحران و – حتا – برآورد تجهیزات جنگی دشمن از جمله موارد مهم در بهره گیری از اطلاعات ماهواره ای است.شناخت توانایی های کشور متخاصم از نظر اقتصادی و بنیه دفاعی آن ، در عمق و در همه جای آن کشور بسیار ضروری است.
· با استفاده از تصاویر ماهواره ای می توان منطقه را در شب و در هوای ابری زیر نظر داشت. این امر ، خلبانان را قادر می سازد از هر فرصتی برای حمله به مراکز دشمن و یا جلوگیری از تحرکات نیروهای دشمن در خطوط تماس استفاده کنند. نمونه روشن استفاده از تصاویر ماهواره ای در طراحی عملیات استراتژیکی را ، در جنگ خلیج فارس شاهد بودیم.سرهنگ الن کمپن رییس پیشین بخش سیستم فرماندهی و کنترل پناگون می نویسد : « خلیج فارس نخستین موردی است که در آن آرایش ، مداومت کار ، فرماندهی و کنترل نیروهای رزمنده اغلب لز طریق ارتباطات ماهواره ای صورت پذیرفت.به هنگام جنگ خلیج فارس ماشین نظامی فضایی ایالات متحد ، شامل ماهواره های ک – اج 11 ، برای گرفتن عکس های فوق العاده واضح از فضا ، ماهواره های بکلی سری مکنوم برای شنیدن مکاللمات تلفن خارجی ، ماهواره های لاکروس برای گرداوری تصاویر تهیه شده به وسیله امواج رادار از سرزمین بیگانه ، سفینه فضایی پروجکت وایت کلود برای سرزمین بیگانه تعیین مکان کشتی های ماهواره های فوق العاده سری جامپیست برای کشف مخابرات الکترونیکی غیر خودی به اضافه پرندگان متعدد دیگر مرتبط با فرماندهی بود.در مجموع، نیروهای متحد تقریبا از شصت ماهواره خودی به طور مستقیم استفاده کردند.تاریخ ، هرگز سراغ ندارد ارتشی تا این اندازه بر سر پیشامدهای که چنین دور از سطح کره خاکی روی می داد، شرط بندی کرده باشد.
کاربرد تصاویر ماهواره ای در عملیات زمینی
امروزه استفاده نظامی از تصاویر ماهواره ای ، به چند گروه تقسیم می شود.طراحی نظامی ،مستلزم اطلاعات جاسوسی ، برای ایجاد اطمینان از امکان بکارگیری نیروها در یک منطقه ناآشناست.این اطلاعات هرقدر کارآمدتر و امن تر باشند ،برای وارد آوردن حداکثر خسارات به نیروهای مقابل مفیدتر خواهد بود.بستر زمین همیشه ار اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است ، نشان دادن خطوط پیشروی و عقب نشینی ، تعیین محل سلاح های دورزن و جمع آوری اطلاعات از محل های امن و منابع آب و غذا و تجهیزات قبل از انجام عملیات خیلی مهم اند.این کار مستلزم نقشه های دقیق توپوگرافی ،شناسایی ساکنان ، پوشش و طبیعت زمین از نظر ترابری و هدایت عملیات است.
در عصر موشک های کروز و بمب های هوشیار ، جزئیات زمین و توپوگرافی ، با دقت یک متر لازم است.موشک های کروز دارای سیستم های هوشیاری هستند.که در طول مسیر انها را از برخورد با هر عارضه طبیعی و یا مصنوعی محفوظ نگه می دارد. اهداف مورد حمله این موشک ها از طریق ماهواره های شناسایی صورت گیرد ، و مختصات دقیق انها را ماهواره های GPS اندازه گیری می کنند.مختصات هدف در سیستم کنترل موشک تعریف می شود ، و موشک از زمان پرتاب و در تمامی لحظات ، موقعیت خود را با استفاده از ماهواره GPS کنترل می کند و خود را به سمت هدفی که مختصات آن را در سیتم دارد ،پیش می برد. به واسطه داشتن سیستم کنترل ماهواره ای است که این موشک قادر به گریز از سیستم های ضد موشک است ، و پس از تغییر ارتفاع و مدار در مناطق با توپوگرافی خشن دوباره تجدید مدار می کند ، و هیچ گاه هدف خود را از دست نمی دهد.
درباره سیستم های کنترل ماهواره ای ، مسایل بسیار پیچیده ای مطرح است که از حوصله این مقاله خارج است.آگاهی از موقعیت نیروی انسانی دشمن ، وسایل و ساختار دفاعی به صورت کمی و کیفی امتیاز خوبی خواهد بود. در جنگ های تن به تن این اطلاعات باید شامل مکان دقیق کماندوهای تکی ، محل اختفای سلاح ها و وسایل ضدنفر باشد.با این دیدگاه ، مهم ترین کاربردهای نظامی اطلاعات ماهواره ای در عملیات زمینی به شرح زیر است :
زمینی به شرح زیر است:
1. مطالعات جوی و پیش بینی وضع هوا در زمان جنگ
2. رهگیری و تعیین موقعیت و آرایش یگان های پیاده دشمن و تشخیص سنگرهای تجمعی و برآورد استعدادهای آنها از نظر نیرو و امکانات
3. تشخیص موقعیت و آرایش یگان های زرهی دشمن و برآورد استعداد آنها
4. بررسی و تشخیص موقعیت مراکز فرماندهی ، قرارگاه ها و مراکز لجستیکی دشمن
5. مطالعات زمینی و بررسی کیفیت و بافت زمین برای برآورد امکان یا عدم امکان نقل و انتقال یگان ها و ادوات و کاربرد مهندسی رزمی و مکان یابی مراکز نظامی
6. تشخیص نقل و انتقالات نظامی اعم از نیرو و ادوات زرهی و فعالیت های مهندسی رزمی دشمن
7. بررسی نتایج عملیات زمینی ،هوایی و موشکی و برآورد خسارات وارده به دشمن ، ناشی از عملیت زمینی ، موشکی و هوایی
8. بررسی وضعیت و آرایش نیروهای خودی و بررسی نقاط ضعف نیروهای خود و تشخیص محل های شکاف و ایجاد هماهنگی بین یگان ها
9. دستیابی به اطلاعات مربوط به موقعیت و وضعیت مراکز حساس مانند پل ها ،راه های ارتباطی ،مراکز پشتیبانی ، صنایع و نقاط استراتژیک در عقبه دشمن و تعیین نقش هریک از آنها در تامین و پشتیبانی نیروهای جبهه
10. تشخیص موانع طبیعی اعم از دپوها ، کانال های حفر شده توسط دشمن ، میدان های مین ،کمینگاه ها و تشخیص مراکز استتار و اختفا
11. تشخیص سیستم ها و شیوه های آفندی و پدافندی دشمن
12. استفاده از سیستم تعیین موقعیت جهانی GPS2 در ناوبری و هدایت نیروها ، تعیین ژئویید و تبدیل سطح مبنا برای پرتاب موشک
13. تولید عکس نقشه برای آشنایی با منطقه عملیاتی در این روش نیروها قادر خواهند بود قبل از ورود به یک منطقه آن موقعیت را به طور دقیق مورد بررسی قرار دهند ، و کلیه عوارض را به صورت بصری مشاهده و تحلیل کنند.
14. استفاده از تصاویر با دید سه بعدی منطقه عملیات برای اندازه گیری شیب مناطق راه ها ، و همچنین تحلیل نظامی از نظر توپوگرافی ،شبکه هیدرولوژی امکان سنجی برای حرکت در شب با توجه به زاویه تابش نور مهتاب ، و همچنین بررسی منطقه از نظر انتخاب نحوه سازماندهی قرارگاه ها.
کاربرد تصاویر ماهواره ای در عملیات دریایی
امروزه با پیشرفت سیستمهای جنگ دریایی و گستردگی تجهیزات ، دریا نقش تعیین کننده ای پیدا کرده است.چرا که دریا امکان دسترسی کشورهای درگیر را به نزدیکترین خطوط تماس در سواحل ایجاد می کند ، و کشورهای درگیر حتا راحتی امکان واردکردن نیروی هوایی و زمینی را از طریق دریا به نزدیکترین خط تماس دارند. بکارگیری ناوهای هواپیمابر در دهه های اخیر بر اهمیت نیروهای دریایی افزوده ، و این نیرو را به صورت یک نیروی چند نقشی درآورده است.دستیابی به فناوری استفاده از ادوات جنگب در اعماق دریا ، به مراتب بر اهمیت جنگ دریایی افزوده است ؛ چرا که نیروها و تجهیزات و حتا سلاح های استراتژیکی را می توان در اعماق دریاها و دور از دید سیستم های آشمارساز به مرز یک کشور نزدیک کرد.
البته این روش هم در شرایط ویژه ای قابل اعتماد است.گذشته از همه این مسایل ،دریاها به عنوان اصلی ترین شاهراه تجارب بین الملل خواهد گذاشت و شاید کشورهایی نیز به صورت ناخواسته وارد جنگ شوند ، و یک جنگ دریایی تبدیل به یک جنگ منطقه ای گردد.
لذا می بینیم گزارشی را که در طی سال 1954 توسط « ورنر فون براون » دانشمند پیشین ارتش نازی و طراه موشک های V-1 و V-2 نوشته شده بود ، چون نظریات آلمانی ها درباره قابلیت ماهواره های پرتابی با موشک نشان می داد ، مورد توجه نظامیان نیروی دریایی قرار گرفت و به همین دلیل اکتبر سال 1945 نیروی دریایی به طور رسمی ساخت یک ماهواره را آغاز کرد ، و بحث ماهواره های فضایی در هیات هوافضای نیروی دریایی ارتش آمریکا مورد توجه زیادی قرار گرفت ،و این خود دلیل روشنی بر نیاز نیروی دریایی به اطلاعات ماهواره ای است.
در هرحال کاربرد تصاویر ماهواره ای در جنگ دریایی را می توان ، به صورت زیر خلاصه کرد:
1. مطالعات جوی و پیش بینی وضع هوا در زمان و مکان موردنظر
2. تشخیص گذرگاه های دریایی و همچنین بررسی عمق و عرض گذرگاه ها برای تعیین امکان حرکت یگان های شناورهای مختلف از نظر حجم و وزن آنها
3. تشخیص موانع طبیعی اعم از برونزدهای صخره ای کف دریا و سواحل و همچنین رسوبات نهشته شده در مسیرهای دریایی
4. بررسی سواحل از نظر زمین شناسی و ژئومورفولوژی و امکان پهلوگرفتن کشتی های جنگی و تدارکاتی ،و همچنین بررسی این سواحل برای اتنخاب تجهیزات مناسب به منظور جنگ در ساحل و پیاده شدن نیروها در آنها
5. شناسایی دقیق جزایر برای بهره گیری از آم در عملیات دریایی ، و یا هجوم به این جزایر در صورتی که دست دشمن باشد.معمولا یک جزیره می تواند امکانات زیادی را یرای عملیات و پشتیبانی نیروهای عمل کننده در خود داشته باشد.این امکانات از تجهیزات سبک و آذوقه نیروهای جنگی گرفته تا هواپیما و حتا موشک های زمین به هوا برای تامین و حفاظت نیروهای عمل کننده دریایی و – نیز – موشک های دریا به ساحل که اهداف را در عمق کشور درگیر مورد هجوم قرار می دهند.درهرحال تصاویر ماهواره ای ، تصویر بسیار دقیقی را از کمیت و کیفیت امکانات دشمن در جزایر و حتا وشعیت آمادگی و تجهیزات موشکی آنها ارائه می کند.
6. تعیین موقعیت دشمن و یگان های شناور و تشخیص آرایش و برآورد استعداد آنها
7. بررسی نقل و انتقالات دشمن اعم از نیرو و یا ادوات جنگی
8. بررسی وضعیت و آرایش نیروهای خودی بررسی نقاط ضعف و قوت نیروهای خودی در جزایر، سواحل و بر روی آب
9. تشخیص جریان های آب گرم و سرد دریاها و بررسی دمای سطحی آب
10. اندازه گیری جزرومد دریاها – که معمولا ، با استفاده از تصاویر مربوط به گوشه ای از سواحل با شیب بسیار کم ، قابل اندازه گیری روی تصاویر غیر نظامی است – و اندازه گیری دقیق امواج دریا با استفاده از تصاویر ماهواره ای نظامی
11. دستیابی به اطلاعات مربوط به موقعیت مراکز حیاتی ، استراتژیک و حساس دشمن و تعیین نقش آن ها در تدارکات نیروهای جبهه در دریا و ساحل
12. بررسی نتایج عملیت دریایی و خسارات وارده بعه دشمن ،ناشی از عملیات دریایی و هوایی
13. تشخیص موانع دریایی که توسط دشمن ایجاد شده است
14. بررسی میزان و نوع آلودگی های ناشی از جنگ دریایی
15. اندازه گیری عمق دریا و سواحل ؛ البته کار عمق سنجی (باتیمتری) با استفاده از اطلاعات ماهواره ای کار بسیار حساس است ، و نیاز به اطلاعات ویژه ای دارد و در حال حاضر در اعماق زیاد چندان امکان ندارد.
کاربرد تصاویر ماهواره ای در عملیات هوایی
همان طور که در بخش های قبلی اشاره شد ، کاربرد نیروی هوایی معمولا در تک به آماج هایی در عمق موثر است ، که با انهدام و گسیختگی نیروهای دشمن آنان را از بکارگیری موثر نیروها در زمان و مکان دلخواه باز می دارد.
ماموریت نیروی هوایی ، تاکتیکی است که مستقیما به عملیات زمینی و یا دریایی کمک می کند. این عملیات ، عبارت است از : عملیات ضد هوایی ( عملیات هوایی متقابل ) حمله به خطوط مواصلاتی دشمن که می تواند قابلیت انعطاف پذیری نیروهای دشمن را محدود سازد ،مانع تقویت او شود ، و برای فرماندهان خودی فرصت به دست گرفتن ابتکار عمل را از طریق آفند متقابل افزایش دهد.
آن چه ذکر شد ،خلاصه ای از عملیات تاکتیکی نیروی هوایی است.معمولا عملیات هوایی از نظر اقتصادی بسیار پرهزینه اند. عملیات نظامی با یک حس اقتصادی اداره می شود ، ور در حمله هوایی کوبیدن پی در پی دشمن ، فرماندهان عالی رتبه جنگ شواهدی را لازم دارند که قیمت تمام شده سخت افزار را پایین نگه دارند.دذ موقع جمع آوری آمار و اطلاعات ویرانی مربوط به تک (حمله) هوایی ، نیاز شدید به اطلاعات فضایی است.این عمل در تفسیر اطلاعات ماهواره ای ، به سادگی و با آشکار سازی تغییرات روی تصاویر ، انجام می گیرد.
استفاده از تصاویر ماهواره ای در عملیات هوایی بسیار حایز اهمیت است ، زیرا نه تنها با استفاده از تصاویر ماهواره ای می توان دقت کافی را در هجوم به نقاط اصلی به دست آورد ؛ بلکه با انتخاب تاکتیک مناسب خسارت های ناشی از هدر رفتن سلاح و مهمات جنگی را کاهش داد. اهمیت اطلاعات ماهواره ای در تک هوایی تا به آن جاست که در 25 سپتامبر 1947 ، درست یک هفته پس از تاسیس نیروی هوایی آمریکا ، ستاد نیروی هوایی از فرماندهان هوایی(AMC) خواست تا مطالعات ماهواره ای « راند» را ارزیابی کند. یعنی دقیقا تولد نیروی هوایی آمریکا همزمان با تولد مطالعات فضایی و حتا یک هفته دیرتر از توجه به مطالعات فضایی آمریکاست .طرح راند ، طرحی است که به نیروی هوایی آمریکا امکان می داد تا مسئولیت ماهواره نظامی را به دست گیرد.راند در سال 1948 مشخصات طرح ساخت یک ماهواره شناسایی جاسوسی را به تفصیل تهیه کرد، و در اختیار نیروی هوایی قرار داد.
خلاصه ای از کاربرد تصاویر ماهواره ای در عملیات هوایی ، به شرح زیر است:
1. تشخیص مراکز مهم نظامی و استراتژیک دشمن
2. بررسی مسیر پرواز از نظر توپوگرافی با روش مدلسازی ATM یا سه بعدی و بهره گیری از امکان پرواز در سیمولاتور با یک دید نسبتا واقعی از منطقه
3. پیش بینی پدیده های جوی در ناوبری هوایی و پرتلب موشک به اهداف از پیش تعیین شده ،همچنین بمباران های شیمیایی و میکربی
4. بررسی مسیر پرواز از نقطه نظر مسایل ایمنی پرواز
5. ارزیابی عملیا هوایی و بررسی خسارات وارده به دشمن ؛ در بسیاری از عملیات ،ارزیابی خسارت های وارده در زمان هجوم امکان پذیر نیست.اما دقیقا همان ساعت ، و یا ساعاتی بعد تصاویر ماهواره ای کمک شایانی را در تعیین میزان خسارات ، یا از کارافتادگی محل مورد هجوم ارایه خواهند کرد. در جنگ سال 1991 خلیج فارس ، هنگامی که ماهواره های لندست آمریکا تصویر شگفت انگیزی از صدها چاه نفت مشتعل در صحرای کویت را ارایه کرد ، تصاویر ماهواره ای تجاری را مورد توجه پنتاگون و دیگر کشورهای جهان قرار داد. مادامی که جنگ ادامه داشت ،گروه مهندسان ارتش در نیوهمپشیر را به کار گرفتند تا به محض توقف جنگ ، استراتژی برطرف ساختن خطر محیطی در کویت را طرح ریزی کنند.
جاسوسی نظامی ماهواره ای
از سال 1951 که پایه های اصلی جاسوسی نظامی ماهواره ای درر نیروی هوایی ایالات متحد ،سیا و دفاتر مربوط به چنین مطالعاتی ددر نیروهای مسلح ایالات متحد تدوین می شد ، چند هدف اصلی برای کسب اطلاعات از طریق ماهواره در دستور کار قرار گرفت ؛ که به شرح زیر است:
1. امکان عکسبرداری با کیفیت خوب ، تا کارشناسان و مفسران ورزیده و آموزش دیده بتوانند پدیده هایی مانند بنادر ، پایگاه های هوایی و فرودگاه ها، مناطق ذخیره نفت و تسلیحات ، مناطق مهم مسکونی و صنعتی و محل استقرار و آرایش نیروهای نظامی را شناسایی کنند.
2. امکان دیده بانی پیوسته و بی وقفه ی روزانه از کشورهای هدف از جمله اتحاد جماهیر شوروی سابق ( در جریان جنگ سرد ) و پوشش هفتگی تمام خاک شوروی (سابق) و امکان ضبط تمام اطلاعات حاصل
3. امکان تهیه یک محصول عکسی با کیفیت خوب ، که برای تبدیل به جدول ها و نقشه های هوافضایی مناسب باشد.
مواردی که در بالا مطرح شد اصلی ترین نگرانی های
نظامیان ایالات متحد را در آن زمان نشان می دهد ، که بر تفسیر
چشمی عکس های ماهواره ای متکی بود.امروزه انتظارات و قابلیت ها همگام
با توسعه و پیشرقت های فنی جاسوسی ماهواره ای گیترش یافته است ، و چشم
انداز شناسایی ماهواره ای ،ابزارها و
شیوه های فنی آن با آن چه
در بالا بیان شد ، فاصله زیادی دارد. به طور کلی
، فناوری شناسایی ماهواره ای ،امکان شناسایی در چهاررده عمده را
فراهم می کند ؛ که با توان تفکیک و پوشش سطحی اطلاعات ماهواره ای مورد استفاده
قرار می گیرند ، که عبارتند از :
الف- جست و جو و اندازه
گیری در مساحت گسترده در حد میلیون ها مایل مربع
ب- جست و جو و اندازه گیری در مساحت محدود ، در حد صدها هزار مایل مربع
ج- اندازه گیری هدف های نقطه ای در صدها مایل مربع
د- عکسبرداری فنی- اطلاعاتی از پوشش بلوک هایی به اندازه چند مایل مربع یا کمتر
در رده « الف و ج » شناسایی به اندارزه میلیون ها
مایل مربع انجام می شود و مقیاس و قدرت تفکیک بسیاری از تصاویر
ماهواره ای امکان شناسایی در این رده را فراهم می کند، که در آن شناسایی
خطوط راه آهن عمده بزرگراه ها و کانال ها و مراکز بزرگ صنعتی ، نظامی و
جمعیتی ممکن می شود. امروزه با استفاده از اطلاعات ماهواره های نظامی
و با توان تفکیک بالا امکان شناسایی در رده «د» و حتا در محدوده کمتر از یک
متر وجود دارد.
گسترش محدوده طیفی
حسگرهای ماهواره ای و امکان تجزیه و تحلیل رایانه ای ، افق های جدیدتری
را در شناسایی ماهواره ای گشود. برای مثال استفاده از تصویر های رادار ،
امکان شناسایی مخازن نفتی پنهان را که در بسیاری از پایگاه های نظامی و
صنعتی بزرگ و عمده و حتا کوچک وجود دارد ممکن می کند. همچنین
استفاده از از باندهای
گرمایی که در بسیاری ار انواع حسگرها طراحی شده
است، امکان شناسایی انبار
های بزرگ زیرزمینی و ارزیابی توان تخریب آزمایش
های هسته ای را ممکن
ساخته است.با بررسی بخش سکوها و سنجنده های گزارش
حاضر، می توان تصویری
ذهنی از کاربرد هرنوع اطلاعات ماهواره ای از نظر رده
شناسایی به دست آورد.برای
مثال ، ممکن است بتوان از تصاویر بعضی از
ماهواره های منابع زمینی
مثل اسپات برای شناسایی نظامی استفاده کرد؛ اما
بدیهی است ، که تحلیل
جامع نظامی باید متکی به اطلاعات ماهواره ای با توان
تفکیک کمتر از متر باشد.
به طور کلی ، شناسایی
ماهواره ای و استفااده از فناوری سنجش از دور ماهواره ای در علوم نظامی را می توان
در موارد زیر خلاصه کرد:
استفاده از ماهواره های هواشناسی و بخصوص ماهواره های هواشناسی نظامی برای پیش بینی وضع هوا در زمان آغاز عملیات نظامی ، مثال های زیادی وجود دارد که تغییر وضع هوا یک عملیات نظامی را با اخللال و حتا شکست مواجه کرده است، که بدون تردید با خسارت جانی و مالی بسیار سنگینی همراه است.اگر فرماندهان نظامی بتوانند تحلیل هواشناسی درستی – نیز- در کنار سایر اطلاعات و طرح های خود داشته باشند ، بهترین نتیجه قابل پیش بینی است.به همین دلیل ، ارتش ایالات متحد چند ماهواره هواشناسی نظامی مخصوص به خود دارد که در موارد لازم از اطلاعات آن استفاده می کند.تعیین بهترین آرایش و بهترین زمان حرکت یا سکون برای یک گروه نظامی، بخصوص در جنگ های دریایی و هوایی و در مرتبه بعد زمینی از جمله دیگر کاربردهای ماهواره های هواشناسی نظامی است. بعضی از فرماندهان نظامی در کشور ما نیز اذعان دارند که ناتوانی در پیش بینی صحیح وضع هوا در زماان جنگ در بسیاری موارد خسارت سنگینی از نظر جانی و مالی به نیروهای خودی وارد کرده است ، که ناکامی عملیات « محرم » که به قولی تغییر وضع هوا علت آن بود ؛ از جمله مثال های بارز این مورد است. هرچند تغییرات اقلیمی و تغییر وضع هوا – گاه – چنان سریع اتفاق می افتد ، که از توان دیده بانی ماهواره ها نیز خارج است.
شناسایی استعداد دشمن از نظر نیروهای زمینی در لجمن ( لبه جلوی منطقه نبرد)
شناسایی استعداد نیروهای پشتیبانی دشمن
شناسایی تاسیسات عمده نظامی و صنعتی
شناسایی تغییرات کاربری زمین ها که ممکن است به علت کاربردها و مقاصد نظامی باشد
شناسایی محل استقرار پایگاه های موشکی و دریایی و هوایی
شناسایی محل استقرار مخازن سوخت ، بخصوص با استفاده از تصویرهای رادار
شناسایی و تحلیل با استفاده از باند گرمایی که برای ارزیابی توان تخریب انفجارهای اتمی یا شناسایی سنگرها و انبارهای زیرزمینی می توانند مفید باشد.
شناسایی و ارزیابی مبزان تخریب پس از حمله های موشکی و هوایی ؛ برای مثال ، ارزیابی خسارت وارده به تاسیسات ، پل ها و پایگاه های هوایی و انبار ها و مراکز صنعتی مهم ، پس از حمله هوایی با موشکی به آن ها
تحلیل کشف های استتار برای برآورد دقیق نیروهای دشمن ، بخصوص در مناطق جنگلی و صحرایی
شناسایی و تحلیل حرکت نیروهای زمینی و دریایی دشمن
تولید مدل های سه بعدی برای تدوین استراتژی دقیق
تر عملیات نظامی و مسیر حمله هوایی و بسیاری موارد دیگر ؛
که از حوصله این نوشتار خارج است
ضد جاسوسی نظامی ماهواره
ای
همگام با توسعه روش های جاسوسی نظامی ماهواره ای ،شیوه هایی برای در امان ماندن از چشم تیزبین ماهواره ها و شیوه هایی برای فریب تحلیل ماهواره ای ابداع شده است.این روشس ها را ریال به طور عمده ، می توان به دو دسته زیر تقسیم کرد:
الف-روش های استتار
ب- روش های فریب
الف-روش های استتار:
نظر به اینکه اساس تولید تصاویر ماهواره ای بازتاب
طول موج های طیف الکترومغناطیسی است، اگر بتوان این
بازتاب را در طول موج های معین با اخلال مواجه کرد ، یا حتا بازتابش طول
موج از پدیده ای را با بازتابش طول موج محیط پیرامون آن یکی کرد ، می توان
امکان کشف یک پدیده را دشوار یا حتا غیر ممکن ساخت.این کار با روش های
مختلف صورت می گیرد ، که استتار با شاخ و برگ گیاهان ، ساده ترین آن هاست.
اما این روش استتتار با استفاده از تصویرهای فروسرخ ، به آسانی قابل کشف
است.امروزه تورهای استتار ویژه ای نیز وجود دارد ، که بازتابش آنها درست
شبیه به بازتابش مناطق جنگلی یا خاک است. یکی دیگر از روش هایی که شوروی ها
ابداع کرده اند، استفاده از پارچه کرباس قیراندود است که می تواند در
بعضی موارد کارساز باشد.
ب- روش های فریب:
در امان ماندن از توان آشکارسازی حس گرهای ماهواره ای بسیار دشوار است ، و به فرض استفاده از روش های استتار موفق ،شاید بتوان پدیده ها و تجهیزات نظامی را مخفی کرد؛ اما به هرحال دشمن می داند که در مناطق معینی چیزهایی وجود دارد ، که ما تلاش می کنیم مخفی نماییم.لذا این تفکر قوت گرفته است که اگر دشمن را نسبت به توان نظامی خود و تمرکز و استقرار تجهیزات خود در مناطق معینی به اشتباه اندازیم ، نتیجه بهتری حاصل خواهد شد.ساخت تجهیزات و تاسیسات دروغین بعضی مناطق و قوی تر نشان دادن استعداد نظامی در مناطق خاص ، یکی از روش هاست.
درطی جنگ جهتنی دوم ، نیرنگ نقش بسیار مهمی در عملیات نظامی شوروی سابق داشت.در پاییز سال 1943 ، ارتش شوروی سابق در طول جبهه گسترده ای از « سمولنسک » در شمال تا کرانه دریای سیاه در جنوب پیشروی کرد. سازمان اطلاعات آلمان به درستی نتیجه گرفت ، که مهم ترین حمله ارتش سرخ شوروی در جبهه « اوکراین » انجام خواهد شد. در نتیجه ، نیروهای آلمان با موفقیت
سربازان روس را به موازات رود « نپر » سرکوب کردند
، و سرپل های آنان را در جنوی « کیف »خ و جنوب « کرمچونک » تصرف کردند ،
پس از یک ماه رکود و رخوت در جبهه ، در اثر نیرنگ بزرگ روس ها ، جنگ
دوباره به نفع آنان به جریان افتاد.طی یک سلسله عملیات فریب آلمان ها شبکه
های رادیویی ساختگی ، تانک های غیر واقعی و جابجایی های شبانه – روس ها توانستند
جابجایی کل نیروهای زرهی و تانک های خود از منطقه « بوخدین » در جنوب کیف
از طریق سرپلی به روی رود نپر به جنوب کیف را پنهان کنند. به محض آن که
تانک ها به موضع جدید خود رسیدند ،ارتش زرهی سوم شوروی سابق همراه با ارتش
پیاده نظام سی و هشتم حمله غافلگیر کننده خود را به نیروهای آلمان اغاز
کردند و آلمان ها را به طور کلی از منطقه کیف عقب راندند.
آغاز نیرنگ و
فریب دسته جمعی نظامی شوروی سابق از سال 1966 بود.در ابتدای دهه 1960 ، بنابر مقاله های «پنکوفسکی» سرفرماندهی
کل ارتش شوروی سابق به شدت از ماهواره های شناسایی ایالات متحد در
هراس بود. به همین دلیل ، به تمام واحدهای نظامی دستور داده شد تا استتار
تسلیحات و تاسیسات نظامی و بخصوص هسته ای را جدی تر و شدیدتر کنند. در
سال 1966 ، روس ها ساخت سکوهای ساختگی و دروغین موشک های سام و
زیردریایی ها را آغاز کردند.روس ها به
منزله بخشی از این برنامه
فریب ماهواره ها تلاش کردند تا انبارها و سکوهای
موشکی خود را مخفی کنند ،
اما این کار زیاد موفق نبود.برخی از روش های
فریب ماهواره ها به قرار
زیر است :
- رنگ آمیزی اغواکننده
(1964)
این روش در پایگاه های موشک بالستیک قاره پیما ICBM مورد استفاده قرار می گرفت ، و احتمالا برای مخفی کردن مجتمع های موشکی از حمله هوایی طراحی شده بود.بیشتر رنگ آمیزی های تجهیزات و ادوات نظامی بین سال های 1966 و 1968 انجام شده است.اما به نظر می رسد با ظهور فیلم های فروسرخ کشف استتار این روش دیگر کنار گذاشته شد.
- کورکردن رنگی(1964)
- از این تکنیک برای استتار موشک ها و تجهیزات نظامی ، با استفاده از رنگ های مخصوص و مناسب استفاده می کردند.
- ساخت جاده ها و پایگاه های موشکی و پرتاب موشک ساختگی و مجازی
- سیستم خشدار ماهواره ای برای اعلام هشدار در مورد ماهواره های شناسایی نظامی
- پوشش های موشکی
- ساخت تونل های زیر دریایی
- پوشش های زیردریایی
- ساخت زیردریایی ،کشتی و تجهیزات نظامی قلابی
- آزمایش ها و تحرکات شبانه
- پنهان کردن خط آهن و جاده ها
- استتار هوشمندانه بدنه تجهیزات نظامی
منبع: مجلهی عصر ارتباطات شمارهی ۲۱
سنجش از
دور یعنی تشخیص و جمعآوری داده از فاصله دور و عمدتاً به عنوان فناوری و علمی
تعریف میشود که به وسیله آن میتوان بدون تماس مستقیم، مشخصههای (مکانی، طیفی،
زمانی) یک شیء یا پدیده را تعیین، اندازهگیری و یا تجزیه و تحلیل نمود.
با نداشتن تماس مستقیم، باید روشی برای انتقال اطلاعات از طریق فضا مورد استفاده
قرار گیرد. برای این منظور، واسطههای مختلفی مانند میدان جاذبه، میدان مغناطیسی،
امواج صوتی و انرژی الکترومغناطیسی مورد استفاده قرار میگیرد. با این وجود،
فناوری رایج در سنجش از دور، استفاده از امواج الکترومغناطیس است.
در حالت کلی، تعریف فوق دامنه وسیعی از کاربردها نظیر مشاهدات زمینی، تصویربرداری
پزشکی از طریق مافوق صوت، تصویربرداری تشدید مغناطیسی (MRI)،
توموگرافی گسیل پوزیترون (PET) و تصویربرداری
صنعتی را شامل میشود. در مفهوم مدرن، این اصطلاح عموماً به کاربرد فناوریهای
سنجندههای تصویربردار نصبشده بر روی هواپیماها و فضاپیماها گفته میشود که از
زمینههای دیگر مرتبط با تصویربرداری مانند تصویربرداری پزشکی جداست.
سنجش از دور این امکان را فراهم میکند که از مناطق غیرقابل دسترس و خطرناک اطلاعات جمعآوری شود. نمونههایی از کاربردهای سنجش از دور شامل پایش جنگلزدایی، بررسی تاثیر تغییر اقلیم بر روی یخچالها در مناطق قطبی، تعیین عمق بدنههای آبی و جمعآوری اطلاعات نظامی از مناطق پرخطر مرزی است. همچنین سنجش از دور میتواند جایگزین روشهای پرهزینه جمعآوری اطلاعات میدانی شود.
جهان
نقطه آغاز علم سنجش از دور مدرن را میتوان از زمان توسعه پرواز دانست. در سال 1858، اولین عکس هوایی توسط گاسپار فیلیکس تورناکون از فراز شهر پاریس بهوسیله یک بالن تهیه ش. در واقع، توسعه صنعت هواپیمایی نقطه عطفی در تاریخ سنجش از دور بهحساب میآید. در سال 1908، ویلبر رایت اولین هواپیمای عکاس را رهبری نمود که شخص دیگری در آن به تهیه عکسهای هوایی میپرداخت. در سالهای آخر جنگ جهانی اول، عکسهای هوایی به صورت گستردهای برای اهداف شناسایی بهکار گرفته شدند. اما جنگ جهانی دوم، دوره جدیدی برای عکسبرداریهای هوایی به همراه داشت. در این زمان بود که پیشرفتهای مهمی در صنعت عکسبرداری حاصل و استفاده از فیلمهای حساس مادون قرمز رایج شد.
با این وجود، بزرگترین تحول و جهش در فناوری سنجش از دور، با توسعه فناوری فضایی در اواخر دهه 50 میلادی رخ داد. ماهوارهها بستری را فراهم میکردند تا حسگرها بتوانند از بالاترین ارتفاع ممکن، با تسلط کامل بر سیاره زمین و در موقعیتهای متوالی، به تهیه و ارسال دادهها بپردازند. از آن پس، ماهوارهها با داشتن مزایایی چون ماموریت بلندمدت و پوشش جهانی به عنوان سکوی متداول حامل سنجندهها مورد استفاده قرار گرفتند.
امروزه فناوری سنجش از دور گسترش بسیار زیادی یافته است. سنجش از دور علاوه بر جایگاه علمی ویژه خود به عنوان ابزاری در دست دانشمندان علوم مختلف، به عنوان یک تجارت گسترده نیز مطرح است و کشورهای بسیاری وارد این حوزه شدهاند. نقطه کلیدی توسعه این فناوری، پیشرفت در ساخت انواع سنجندهها و توسعه علم پردازش دادهها است. در جهان امروز، نقشهبرداری، هواشناسی، اقیانوسشناسی، زمینشناسی و بسیاری از حوزههای مشابه کاملاً وابسته به دانش سنجش از دور هستند.
در آغاز قرن بیست و یکم و با پیشرفت بیسابقه و سریع در حوزه ارتباطات دیجیتالی، سنجش از دور حتی به خانههای مردم عادی نیز وارد شده است. مردم امروزه میتوانند با استفاده از برخی خدمات اینترنتی، تصاویر ماهوارهای موردنظر خود را بر روی رایانه شخصی خود دریافت کنند. حتی امکان دیدن تصاویری از وضعیت خورشید و سیارات منظومه شمسی نیز برای عموم وجود دارد. شاید این پیشرفت را بتوان نشانهای از یک جهش در فناوری سنجش از دور دانست.
سابقه
تهیه عکسهای هوایی سراسری از ایران به دهه 40 بازمیگردد. در کشور ما اولین
فعالیت متمرکز برای وارد شدن در حوزه سنجش از دور ماهوارهای در سال 1353 به دنبال
پرتاب اولین ماهواره منابع زمینی با تاسیس دفتر جمعآوری اطلاعات ماهوارهای در
سازمان برنامه و بودجه وقت صورت گرفت که پس از مدتی دفتر مذکور به مرکز سنجش از
دور تغییرنام داد. این مجموعه، در سال 1356، در قالب طرح استفاده از ماهواره،
اقدام به خرید و نصب یک ایستگاه گیرنده تصاویر ماهوارهای در ماهدشت کرج نمود.
در سال 1371، طبق ماده واحده مصوب مجلس شورای اسلامی، مرکز سنجش از دور ایران در
قالب یک شرکت دولتی به وزارت پست و تلگراف و تلفن سابق واگذار شد. متعاقباً در سال
1382، به منظور انجام مصوبات شورای عالی فضایی کشور، تمامی فعالیتهای حاکمیتی
مرکز سنجش از دور ایران به سازمان فضایی ایران محول شد.
فرآیند سنجش از دور از هفت مولفه تشکیل شده است:
تابش الکترومغناطیس، حاملی از انرژی الکترومغناطیس است که نوسان میدان الکترومغناطیس را در فضا یا ماده انتقال میدهد. تابش الکترومغناطیس دارای هر دو ویژگی حرکت موجی و ذرهای است. از نقطهنظر موجی، تابش الکترومغناطیس را میتوان به عنوان یک موج عرضی حاصل از یک میدان الکتریکی و یک میدان مغناطیسی در نظر گرفت که به طور عمود بر هم ارتعاش میکنند.
تابش الکترومغناطیس در خلاء با سرعت نور و در جو با سرعتی کمتر حرکت میکند. تابش الکترومغناطیس را در تئوری ذرهای میتوان به صورت فوتون یا کوانتوم به حساب آورد.
تابش الکترومغناطیس دارای چهار مشخصه فرکانس، راستای انتقال، دامنه و صفحه پلاریزاسیون است که هر کدام حاوی محتوای اطلاعاتی متفاوتی است و در سنجش از دور اهمیت زیادی دارند.
تابش الکترومغناطیس به صورت مجموعه پیوستهای از طول موجها و فرکانسها از طول موج کوتاه امواج کیهانی تا طول موج بلند امواج رادیویی انجام میگیرد که میتوان بر اساس فرکانس یا طول موج، طیف الکترومغناطیس را تعریف کرد.
محدودههای طول موج دارای نامهای مختلفی هستند که از اشعه گاما، اشعه X ، ماورای بنفش، نور مرئی، مادون قرمز، امواج رادیویی بهترتیب از طول موج کوتاه به بلند تشکیل میشوند.
تمامی این طیف قابل استفاده در سنجش از دور نیست. طول موجهایی که در سنجش از دور بیش از همه مورد توجه هستند، طول موجهای مربوط به تابش مرئی، مادون قرمز و مایکروویو هستند.
براساس نوع منبع انرژی مورد استفاده، سنجش از دور به دو دسته سنجش از دور فعال و سنجش از دور غیرفعال تقسیم میشود. سنجش از دور غیرفعال هنگامی مطرح میشود که یک منبع طبیعی انرژی که عمدتاً خورشید است، مورد استفاده قرار گیرند. سنجندههای فعال، امواجی را از خود تولید میکنند و با تاباندن آن به سمت هدف موردنظر و دریافت بازتابش حاصل از آن، به هندسه یا ویژگیهای هدف پی میبرند. انواع سنجندههای راداری یا لیزری نمونه بارز این نوع هستند.
با توجه به محدودههای انرژی الکترومغناطیس به کار رفته و خصوصیات آنها در محدودههای طیفی نوری، حرارتی و مایکروویو، سنجش از دور نوری، سنجش از دور حرارتی و سنجش از دور مایکروویو مطرح میشوند. سنجش از دور اشعه ایکس و گاما در مقیاس محدودتری مطرح هستند.
سکوها ، سنجندهها و سامانههای دریافت و پردازش
سکوها
وظیفه حمل سنجنده و سایر قسمتهای ماهواره را بر عهده دارند. ماهواره و هواپیما دو
نمونه متداول سکوها هستند. سکوها در دو مدار خورشیدآهنگ و زمینآهنگ مورد استفاده
قرار میگیرند. انتخاب مدار سکو با توجه به هدف طراحیشده
برای ماموریت انجام میشود.
ماهوارههای سنجش از دور عمدتاً در مدارهای خورشیدآهنگ قرار میگیرند تا زاویه بازتابش نور
خورشید در نقاط مختلف زمین در تناوبهای مختلف چرخش ماهواره ثابت باشد و از بالای
هدف در زمان ثابتی عبور کنند. مدارهای زمینآهنگ برای کاربردهایی که به اطلاعات
همزمان با توان تفکیک زمانی بالا مانند هواشناسی، نیاز است، مورد استفاده قرار میگیرند.
سنجندههای نصبشده بر روی سکوها، جمعآوری اطلاعات بازتابی از پدیدهها را برعهده دارند. سنجندهها به طور کلی، به دو دسته سامانههای اسکنکننده و غیراسکنکننده تقسیم میشوند که هرکدام ممکن است از دو دسته تصویربردار و یا غیرتصویربردار باشند. در سنجش از دور عمدتاً سنجندههای گروه تصویربردار که خروجی تصویر تهیه میکنند، مورد استفاده قرار میگیرند. سنجندههای غیرتصویربردار برای تهیه پروفایل به کار گرفته میشوند.
دادههایی که از طریق سنجندهها بهدست میآیند، باید ذخیره و دریافت شده و مورد پردازش قرار گیرند تا به اطلاعات مفید و قابل استفاده تبدیل شوند. ارسال داده از بستر به گیرندههای زمینی ممکن است بلادرنگ یا همراه با تاخیر باشد که هر یک کاربرد خاص خود را دارد.
توان
تفکیک به عنوان شاخصی که معرف دقت سنجنده در اخذ جزئیات بیشتر است، تعریف میشود.
ماهوارهها و سنجندهها با چهار نوع توان تفکیک شناخته میشوند. توان تفکیک مکانی
مربوط به توان آشکارسازهای سنجنده در ارائه ابعاد پیکسلهای خروجی کوچکتر است. توان
تفکیک طیفی نشاندهنده تعداد و خصوصیات باندهایی است که سنجنده در آنها به تهیه
تصویر میپردازد.
توان تفکیک زمانی به مدت زمانی اطلاق میشود که یک منطقه مجدداً تصویربرداری شود و
به طور مستقیم به مدار سکو مرتبط است. قدرت تفکیک رادیومتریک نیز به تعداد بیتهای
حافظه اختصاص دادهشده برای ذخیرهسازی اطلاعات یک پیکسل اطلاق میشود.
تجزیه و تحلیل تصاویر سنجش از دور از طریق متدها و تکنیکهای پردازش تصویر شامل پردازش تصویر آنالوگ و پردازش تصویر رقومی صورت میگیرد.
پردازش تصویر آنالوگ یا بصری بر روی کپیهای سخت مانند عکسهای هوایی اعمال میشود. در تجزیه تحلیل تصاویر از عناصر تفسیر مانند شکل، سایز، بافت، همراهی، تن، رنگ، پارالاکس، الگو، ارتفاع، سایه، مکان استفاده میشود.
پردازش تصویر رقومی مجموعهای از تکنیکهایی است که برای دستکاری تصاویر با رایانه استفاده میشود و عمدتاً شامل مراحل زیر است:
پیشپردازش: مراحلی را که برای رفع نقایص و خطاهای
تصاویر خام دریافتشده از سنجندهها با هدف تصحیح یا جبران خطاهای سیستماتیک صورت
میگیرد را شامل میشود. این مرحله شامل تصحیحات هندسی، رادیومتریک و اتمسفری است.
نمایش و بارزسازی تصویر به عملیات لازم برای ارتقای کیفی تصاویر به سطحی بهتر
و قابل درک به منظور استفاده از تواناییهای تحلیل چشم انسان اطلاق میشود.
استخراج اطلاعات آخرین مرحله در بهدست آوردن خروجی نهایی فرایند مزبور است.
بعد از دو مرحله پیشین، تصاویر با استفاده از روشهای کمّی تجزیه و تحلیل میشوند
تا هر پیکسل به کلاس خاصی اختصاص داده شود. فرایند طبقهبندی، به دو صورت نظارتشده
و نظارتنشده صورت میگیرد. بعد از تکمیل طبقهبندی ارزیابی، صحت طبقهبندی با
مقایسه نمونههایی از تصویر با حقایق زمینی انجام میشود.
نتایج پایانی این فرایند به تصاویر، نقشهها، دادهها و گزارشهایی ختم میشود که
ارائهدهنده اطلاعاتی در خصوص منابع داده، روشهای تحلیل، خروجی و قابلیت اطمینان
به آن است.
به نظر میرسد که جدیترین نرمافزار رایگان سنجش از دور، نرم افزار Chips باشد. با این وجود این نرمافزار، دیگر توسعه داده نمیشود و آخرین نسخه آن، 7/4 برای ویندوز است. تعداد زیادی از نرمافزارهای سنجش از دور به صورت منبع باز برای تجزیه و تحلیل دادههای سنجش از دور چندطیفی و اَبَرطیفی از APIهای قابل برنامهنویسی تا نرمافزارهای کامل مانند GRASS موجود است. نرمافزار آموزشی DIPS نیز به آموزش مفاهیم پردازش تصویر در یک محیط شبیهسازیشده میپردازد.
نرمافزارهای تجاری سنجش از دور توسط شرکتهای متعددی تهیه و توزیع میشوند که محصول هر کدام، نقاط ضعف و قوت خاص خود را دارد. از این میان، میتوان به نرمافزارهای تخصصی سنجش از دور ENVI، PCI Geomatica ، ERDAS، ERMapper، Idrisi و Ilwis اشاره کرد.
اگر از
کاربرد قدیمی سنجش از دور در حوزه شناسایی نظامی صرفنظر کنیم، سنتیترین و معروفترین
کاربرد سنجش از دور در نقشهبرداری و سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) است.
اصولاً اختراع هواپیما و بهویژه دستیابی بشر به ماهواره، دنیای نقشهبرداری را
متحول کرد.
امروزه این امکان وجود دارد که دقیقترین نقشههای جغرافیایی در حداقل زمان ممکن
در مقیاسهای محلی و جهانی تهیه شده و تغییرات آن بهطور مداوم ثبت و ضبط شوند. با
پیشرفت فناوری سنجندهها و پردازش داده، سنجش از دور علاوه بر نقشهبرداری توانست
دنیای هواشناسی را نیز با جهش مواجه کند. امروزه سنجش از دور طیف بسیار وسیعی از
کاربردها را پیدا کرده است.
بررسی و شناخت فضای بیکران، پایش محیط زیست، اقیانوسشناسی، رصد و کمک به پیشگیری و مدیریت بلایای طبیعی (سیل، زلزله، سونامی و ...)، کویرزدایی، اکتشاف و استخراج منابع زیرزمینی، امداد و نجات و رصد تغییرات آب و هوای جهان از دیگر زمینههای کاربردهای سنجش از دور هستند.
منبع : سازمان فضائی ایران
هرچند آمریکا قصد دارد امپراطوری خود را هرچه سریعتر بر سراسر جهان مستولی نماید، ولی برخی تحلیلگران معتقدند آمریکا نمیتواند بدون حضور اروپا حتی به عنوان یک ابرقدرت ظاهر گردد.
هرچند ساکنان دیروز و امروز کاخ سفید مدعی هستند که آنها کرملین را از دست کمونیستها نجات دادند، ولی تحلیلگران بیطرف معتقدند نقشی که اروپا در حذف و تکهتکه کردن شوروی داشت، کمتر از آمریکا نیست. همین تحلیلگران میگویند اروپا همانند اواخر دهة 80 میلادی میتواند نقش چنین آلترناتیو و کاتالیزوری را برای فروپاشی ایالات متحده نیز بازی کند.
ساختار
پس از جنگ دوم جهانی، برخی رهبران غربی قصد داشتند اندیشههای خویش را برای ایجاد یک اتحادیه دفاعی از طریق سازمان ملل مطرح کنند. سازمان ملل برعکس جامعه ملل، ساخته دست آمریکاییها بود و اروپا نسبت به ایالات متحده نقش بهمراتب کمرنگتری در ایجاد آن ایفا نموده است. دولتهای اروپایی نیز به همین دلیل قصد داشتند در آن برهه با وحدت عمل، قدرت و استقلال خویش را بازیابند. غافل از آنکه آینده تحولات شگرفی برای آنها در نظر گرفته بود. تحولاتی که طی آن اروپا برای فرار از سیل عظیم کمونیست، مستقیماً به آغوش آمریکا پناهنده شد. البته تنها دلیل عجین شدن اروپا و آمریکا، مسألة کمونیست نبود. قاره سبز آنچنان در شعلههای جهنمی جنگ دوم جهانی سوخته بود که برای برخاستن مجدد، نیاز به تکیهگاهی خارجی داشت.
همة این واقعیتها سبب شد که هرچند بریتانیا، فرانسه و سه کشور بلژیک، هلند و لوکزامبورگ، پایه سیستم دفاع جمعی اروپا را میان خود طرحریزی کردند، ولی در تابستان همان سال یعنی در سال 1948 میلادی، مذاکراتی را با آمریکا و کانادا ترتیب دادند. در خاتمة این مذاکرات، معاهدة آتلانتیک شمالی (ناتو) در 4 آوریل 1949 به تصویب رسید.
اساس تأسیس ناتو، مادة 5 منشور ملل متحد بود. این ماده، اجازة ایجاد سازمانهایی را برای دفاع مشترک صادر کرده بود. مادة 4 معاهده آتلانتیک شمالی مقرر میداشت: متعاهدین ملزم هستند در صورت درخواست یک عضو، به بحرانی که مربوط به کشور دیگر میشود، مشورت کنند، البته به شرط آنکه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی آن عضو مدعی، واقعاً مورد تهدید واقع شود. مادة 5 همین معاهده نیز مقرر میداشت: حملة مسلحانه به یک یا چند کشور عضو به عنوان حمله به تمامی کشورها تلقی شده و پس از این حمله، تمامی اعضای معاهدة آتلانتیک شمالی موظفند به طور فردی یا جمعی به متحد مورد حمله کمک کنند.
ناتو هماکنون و پس از آخرین عضوگیری در آوریل 2004 میلادی، 26 عضو دارد و از عمر آن که از سال 1949 میلادی آغاز شده است، نزدیک به 6 دهه میگذرد. این اتحادیه، مجموعهای است که تصمیماتش را به اتفاق آرا اتخاذ میکند.
کنفرانس وزیران خارجه، کنفرانس وزیران دفاع و رؤسای ستادی ارتش، از جمله ارکان آن هستند. ولی به عکس آنچه به ظاهر تصور میشود، ناتو تنها یک سازمان نظامی صرف نیست، بلکه به مسائل اقتصادی اعضای خود نیز توجه دارد. مقر ناتو در کشور بلژیک واقع شده است.
نیروهای ناتو هماکنون به سه طبقه تقسیم میشوند: نخست، گروه نیروهای اصلی دفاع، گروه دوم، نیروهای واکنش سریع و گروه سوم، نیروهای اضافی. ایجاد نیروهای واکنش سریع در موج دوم تحولات ناتو متبلور شده است، نیروهایی که قادر باشند ظرف 7 تا 30 روز در هر نقطهای از جهان مستقر شوند.
موج اول تحولات ناتو در سال 1967 میلادی ایجاد شد. در این سال، گزارشی تحت عنوان اهداف آتی اتحادیه منتشر شد. این گزارش برای آیندة ناتو، دو وظیفه مقرر کرد, نخست جلوگیری از بحران و دوم تشویق روابط حسنه و پایدار بین شرق و غرب. هرچند دومین هدف را میتوان نوعی عمل پیشگیرانه نیز دانست، ولی اصلیترین حرکت پیشگیرانه در ناتو پس از پایان عملی جنگ سرد ایجاد شد. تحول دوم در سازمان نیز در سالهای پایانی جنگ سرد واقع گردید.
گذشته
پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروی، ناتو چندین سال به یک موزه تبدیل شد در پایان جنگ سرد، به دلیل آشکارسازی تسلیحات، باقی اهداف به کلی رنگ باخت. اصلیترین هدف آن، که دشمنی با شوروی بود، دیگر سالبهی به انتفاع موضوع شده بود؛ زیرا این دشمن دیگر وجود خارجی نداشت.
علاوه بر فروپاشی شوروی، بازیگران داخل ناتو نیز نقشهای خود را گم کرده بودند. آنها دیگر دوست نداشتند نقشهای سنتی ایفا کنند، بلکه میخواستند با استفاده از فرصت به دست آمده، یک اروپای جدید به وجود آورند. نقشههایی که برای این اروپای جدید کشیده میشد، به اندازهای با نقشههای قدیمی متفاوت بود که ناتو را در اروپا با یک سرگیجة مزمن روبهرو ساخت. تا اینکه بالاخره قضیه بالکان از راه رسید.
پیمان آتلانتیک شمالی هرچند دیگر توجه کسی را به خود جلب نمیکرد، ولی وجود شخصیت حقوقی آن میتوانست در آینده به کار آید. به همین دلیل صاحبان آن، قصد نداشتند که پایان کار آن را همانند ورشو اعلام کنند. مناقشات بالکان هرچند با عدم توفیق پیمان همراه بود و سبب عمیقترشدن مشکلات آن و انتقادات بیشمار از نحوة کار آن به همراه داشت، ولی حداقل این حسن را داشت که یکبار دیگر غرب متوجه خلاقیت ناتو و امکان استفاده از آن شود. بدین منظور لازم بود که ابتدا دلایل ضعف ناتو شناسایی شده و ضمن ترمیم آنها، اهدافی جدید برای آن طراحی شوند.
یکی از دلایل ضعف، تمایل روزافزون اروپا برای ایجاد ارتش واحد بود. چنانچه گذشت، اروپا از همان ابتدا به دنبال وحدت نیروهای نظامی خود بود، ولی مقتضیات زمان او را وادار به نزدیکی، ایالات متحده کرده بود. آمریکا نیز که دیگر میدان جهانی را خالی از رقیب میدید، دوست داشت یکجانبهتر و مستقلتر از گذشته عمل کند و متحدان دیروز را به صف تابعان جدید حکومت جهانی خویش وارد سازد. مذاکرات 1990 لندن و 1991 رم برای بررسی همین مشکلات تشکیل شد و در نهایت اهدافی نیز برای سازمان در نظر گرفته شد.
دخالت ناتو در ادارة بحرانهای بینالمللی، از جمله همین اهداف است. این امر یعنی خروج ناتو از اروپا و محدوده سنتی نفوذ خود.
هدف دیگری که برای آن در نظر گرفته شد، همکاری با سازمان ملل بود. ناتو خود را همسنگ با سازمان ملل میداند و هیچگاه قصد نداشته است که خود را به عنوان یکی از رکنها یا سازمانهای تخصصی آن به حساب بیاورد. از این رو، اینبار آنها یک قدم به سازمان ملل نزدیک میشوند. آنها در ژوئیه 1992 تصمیم گرفتند به کمک آن بیایند و بازویی کارآمد برای آن باشند.
ناتو در اقدامی دیگر تصمیم گرفت تا سیستم دفاعی خود را متحول نماید. ناتو میدانست که در دنیای جدید یک جهش و یک تعریف جدید از امنیت ضروری است. به همین دلیل سعی داشت خود این تعریف نو را ارائه دهد. به همین دلیل بود که سیستم دفاعی مشترک خود را با سیستم دفاعی پیشگیرانه تقویت نمود. ایجاد شورای همکاری آتلانتیک که متشکل از اعضای پیمان آتلانتیک و 22 کشور جدید بود نیز از جمله اقدامات دیگر ناتو بود که هدف آن، آمادهسازی این کشورها برای داخل شدن به صف اعضای ناتو است.
تحول اخیر سازمان نیز پس از وقایع 11 سپتامبر واقع شد، یعنی زمانی که جرج بوش خود را آماده جنگ سراسری و بزرگ با تروریسم میکرد، جنگی که در آن آمریکا قصد نداشت منتظر رسیدن نیروهای کمکی بماند، بلکه میخواست آنها را برای زنده ماندن خودشان، پشت سر خویش گوش به فرمان ببیند.
حال
دبیر کل ناتو مدعی است این پیمان امنیت را هر وقت و برای هر کجا که لازم باشد تأمین میکند. ولی به نظر نمیرسد که تا آن وقت مدت زمان کمی مانده باشد زیرا آنچنان که از فعالیت یک دهه اخیر ناتو میتوان دریافت، اروپاییها در مورد ضرورتهای فعالیت سازمان در خارج از حوزه مسوولیت آن توافق نظر آنچنانی ندارند. اروپا همچنان در حالوهوای ایجاد ارتش واحد به سر میبرد و علاوه بر آن بودجه نظامی این کشورها نیز آن قدر نیست که بتوان به راحتی درباره اعزام نیرو به خارج از اروپا اندیشید. چندی پیش در جریان ورود ناتو به افغانستان، هلند در تأمین هزینههای ارسال 5 فروند هلیکوپتر به این کشور شدیداً دچار مشکل شده بود. این چنین اتفاقاتی در اکثر فعالیتهای برون مرزی ناتو متصور است.
میزان منفعل بودن توان نظامی ناتو در نبرد با افغانستان آشکار بود. هر چند بوش در این جنگ توافق عمومی قدرتها را به دست آورده بود. ولی این انفعال مانع از آن شد تا بتوانند به ایالات متحده کمک کنند و آمریکا به تنهایی به افغانستان یورش برد.
ناتو هر چند موفق شده است پس از از دست دادن دشمن دیرین خود برخی اهداف دیگر برای خویش طراحی کند ولی همچنان دچار مشکلاتی است که به آن اجازه نقشآفرینی بیشتر را نمیدهند. اکنون ناتو قصد دارد با فعالسازی استراتژی صدور امنیت از طریق ورود اعضای جدید، برهه جدیدی از عمر سیاسی نظامی خویش را آغاز نماید. ورود هفت کشور بلغارستان، استونی، لتونی، لیتوانی، رومانی، اسلواکی و اسلونی در آوریل سال 2004 سبب شد تا اعضای جدید آن به عدد 26 برسد. آمریکا نیز از این حربه به نحو مطلوبی بهرهبرداری میکند. ایالات متحده قصد دارد نه رهبری ناتو را از دست بدهد و نه به اروپا اجازه دهد که در یک نیروی نظامی مستقل حاضر شود. لازمه این امر اولاً کمک به استراتژیهایی است که درصدد هدفیابی برای ناتو هستند و ثانیاً رهبری اهداف جدید و سوار شدن بر موجهایی است که به سبب همین اهداف ایجاد خواهند شد.
در این مسیر آمریکا با تزریق اعضای جدید قصد دارد هم استراتژی صدور امنیت از طریق ورود اعضای جدید را دنبال کند و هم با به سوی خود کشاندن این اعضا، اروپایی جدید ایجاد نماید تا در برابر اروپای قدیمی قدرت خود را از دست ندهد. این مسأله کاملاً در حرکتهای دیپلماتیک آمریکا متبلور است. به عنوان مثال میتوان حضور تمامی کشورهای جدید ناتو در صحنه عراق را مثال زد. شاهد دیگر را میتوان در سخنان وزیر خارجه آمریکا دریافت. چنانچه قبلاً نیز اشاره شد فرایند تصمیمسازی در سازمان به روش اتفاق آرا است و از همین رو عدهای همواره میترسند که افزایش اعضا این روند را با اختلافات عدیدهای مواجه کند. ولی کالین پاول وزیر خارجه آمریکا اظهار داشته است که اعضای جدید تبعیت قابل ملاحظهای از آمریکا خواهند داشت. این حرف سخن گزافی نیست، زیرا اکثر این کشورها از ترس دوباره غلطیدن در دام روسیه حاضرند همه نوع همکاری با ایالات متحده بکنند و این فرصتی ایجاد میکند تا آمریکا به فکر ترمیم ساختار قدرت در اروپا بیفتد، چیزی که اروپاییها اصلاً علاقهای به آن ندارند. موتور اصلی اروپا یعنی آلمان و فرانسه همواره صحبت از استقلال این قاره میکنند و در این جدال نقش ناتو بسیار حیاتی است.
ایالات متحده قصد دارد برای ترمیم ساختار قدرت اروپا، ناتو را حفظ کند و به همین دلیل طرح حضور این سازمان در افغانستان را به اجرا درآورد. این عملیات اولین حضور سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در خارج از اروپا بود ولی تصمیمگیری برای آن آنقدر با عجله اتفاق افتاد که عدهای آن را تصمیمی عاقلانه به شمار نیاورند. دولت هلند در بیانیهای اعلام داشت: ناتو این قاعده اساسی نظامی را زیر پا نهاده است که قبل از رفتن به جایی بداند که چه وقت از آنجا بیرون خواهد آمد. هم اکنون اروپاییهای عضو ناتو بیشتر از آنکه به فکر موفقیت در افغانستان باشند دنبال تعیین یک استراتژی خروجی از آن هستند، هر چند آمریکا تصور دیگری دارد. ایالات متحده به عکس اعضای اروپایی معتقد است که اگر ناتو در افغانستان شکست بخورد دیگر هیچ کس به آن اعتماد نخواهد داشت. از همین رو است که دبیر کل ناتو اعلام کرد: ما چارهای جز رسیدن به پیروزی در افغانستان نداریم.
ایالات متحده طرح دیگری نیز برای ناتو دارد. واشنگتن میخواهد ناتو را از یک حالت دفاعی صرف خارج کند و آن را تبدیل به یک نیروی واکنش سریع نماید، یعنی خروج از حالت تدافعی به حالتی تهاجمی. با این وصف ایالات متحده خواهد توانست نیروهای واکنش سریع اروپا را در حملات علیه تروریسم به کار گیرد و علاوه بر آن مقصد جدیدی نیز برای ناتو دست و پا کند.
آخرین ایده ایالات متحده نیز حضور ناتو در عراق است. این یک عقبنشینی استراتژیک به شمار میرود. این عقبنشینی هر چند پرستیژ ایالات متحده را لکهدار میکند ولی واقعیتی است که اگر امروز بدان اعتراف نکرده باشند فردا بایستی منتظر تلفات بیشتر آن نیز باشند. موضعگیری اروپاییها در قبال آن عجیب به نظر میرسد. یوشکا فیشر وزیر خارجه آلمان اعلام نموده است که تردید دارد اعزام ناتو به عراق درست باشد ولی ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه از امکان حضور نیروهای این کشور برای کمک به بحران عراق خبر میدهد.
باید گفت آنگونه که به نظر میرسد تمام برگهای برنده در دست ایالات متحده نیست. آنچه اروپاییها به خوبی با بازی دادن آن آمریکا را آزار میدهند برگ برندهای است به نام روسیه.
روسیه و ناتو
برای آنگه موضع ناتو را در برابر روسیه مطالعه کنیم بایستی یک تفکیک بین اعضای سازمان قایل شویم. ناتوی متمایل به آمریکا و ناتوی خواهان اروپای مستقل. موضعگیریهای روسیه کاملاً هوشیارانه و با توجه به تقسیمبندی مذکور صورت میگیرد. هر چند روسیه اعلام کرده است که در صورت عدم تغییر ماهیت تهاجمی ناتو از مواضع دوستانه خود عقبنشینی خواهد کرد، ولی پوتین اعلام کرده است که گسترش ناتو را به عنوان یک واقعیت پذیرفته و از آن احساس خطر نمیکند.
قسمت متمایل به واشنگتن عموماً اعضای جدید هستند. این اعضا که از بلوک شرق سابق هستند عضویت در ناتو را فرصتی تاریخی برای کاستن از میزان تهدیدات روسیه قلمداد میکنند. آنها آمریکا را یک ناجی میبینند که هیچ فرشتهای حتی اروپا نمیتواند به اندازه آن در کاستن گرفتاریهایشان مؤثر واقع شود.
سابقه روابط روسیه و ناتو از اوایل دهه 90 شروع میشود، یعنی زمانی که روسیه خواهان نزدیکی هر چه سریعتر به غرب بود. در این سالها روسیه تصمیم گرفته بود که روابط سازندهای با ناتو برقرار نماید. گذشت ایام نشان داد که برقراری چنین روابطی در آن برهه امکانپذیر نبوده است. در آن سالها بین اعضای ناتو و علیالخصوص پایههای محافظهکار آن علاقهای برای برقراری ارتباط وجود نداشت و این مسأله مزید علت شده بود تا همچنان یخهای بین طرفین آب نشوند. موج دوم روابط در سال 1997 ایجاد شد، یعنی زمانی که سند پایه در خصوص روابط متقابل در زمینه همکاری امنیتی به تصویب رسید. این سند را میتوان مبنای فعالیت اخیر فدراسیون روسیه و سازمان ناتو دانست، هر چند وجود این سند برای آغاز برههای جدید ضروری مینمود ولی هنوز مراحل مختلفی برای نزدیک شدن وجود داشت که باید طی میگردید.
علت اساسی عدم موفقیت سند پایه را میتوان در دو چیز خلاصه کرد. علت اول عضوگیریهای جدید در سال 1999 از اعضای بلوک شرق و دلخوری روسیه از این موضوع و علت دوم قضیه بحران کوزوو است. روسیه نفوذ سنتی و قابل توجهی در کشورهای جدا شده از یوگسلاوی سابق دارد. بنابر همین اساس ناتو تصمیم گرفت حین ورود به قضیه کوزوو، از ابتدا روسیه را نیز در جریان امور قرار دهد. روسها نیز مدتها بود در معاملات بینالمللی نقش مهمی ایفا نکرده بودند. آنها با کمال میل پذیرفتند و تحت رهبری ناتو وارد کارزار کوزوو شدند. مشکلات فراوانی در طول این مأموریت بروز کرد. چنانچه پس از پایان آن، هیچیک از دو طرف، دل خوشی از همکاری متقابل نداشتند. روسیه پس از پایان آن آشکارا اعلام کرد که دیگر هرگز در عملیاتی تحت فرماندهی ناتو شرکت نخواهد کرد.
به گفتهی یک دیپلماتیک روسی، گفتوگوهای روسیه و ناتو را به زحمت بتوان گفتوگوی واقعی نامید زیرا از همان اول هر دو طرف مواضع قطعی خود را اعلام کردند. این روش هیچ جایی برای چانهزنی باقی نمیگذارد.
مرحله آخر روابط به دیدار سران در رم و در سال 2002 میلادی برمیگردد. در این دیدار یک پله بالاتر از سند پایه، اعلامیهای تحت عنوان «روابط نوین روسیه ـ ناتو» به تصویب رسید. دیدار در سطح وزرای خارجه و دفاع نیز در سالهای 2003 و 2004 همچنان برپا میشده است ولی برخی مشکلات قدیمی همچنان به قوت خود باقی است. برای مثال روسیه هنوز از عضوگیریهای فعال ناتو آن هم در منطقه قفقاز دلخور است. نتیجه این دلخوری را میتوان در واکنشهای روسیه مشاهده کرد. مسکو تصمیم گرفته است با بازنگری فعالانه در موضوع مشارکت در معاهدات نظامی دوجانبه و بینالمللی با ناتو ناخرسندی خود را به آنها نشان دهد. دومین واکنش روسها کارشکنیهای آنها در تخلیه نیروها از کشورهایی چون گرجستان و مولداوی است. هر چند روسیه مدعی است به دلیل مسایل اقتصادی از این کار سرباز میزند ولی تحلیلگران این رفتار را نوعی پاسخ به ناتو ارزیابی میکنند.
ناتو و علیالخصوص گروه طرفدار استقلال اروپا همواره بر نقش محوری روسیه در تحولات قفقاز تأکید دارند و این به نوعی به دست آوردن دل مسکو است. آمریکا نیز قصد ندارد موضع معاندانهای با روسیه داشته باشد. وزیر خارجه آمریکا در مصاحبهای اعلام نموده است که توسعه ناتو نباید وضعیت استراتژیک جهان را به طور کامل بنیادین تغییر دهد. نماینده روسیه در ناتو نیز اعلام داشته است که همتایان آمریکایی به ما اطمینان میدهند که ناتو هیچ نیروی قابل توجهی در نزدیکی مرزهای روسیه مستقر نخواهند کرد. برخلاف این ادعا پایگاههای نظامی آمریکا در غرب و مرکز اروپا به سوی شرق و جنوب آن منتقل میشوند و این نشانه خوبی برای روسیه نخواهد بود.
در بین این همه کشمکش، موافقتنامه جدیدی برای مستقر کردن نیروهای نظامی ناتو در روسیه و بالعکس به تصویب طرفین رسیده است که هدف آن نیز مبارزه با تروریسم عنوان شده است.
برای خاتمه این بحث میتوان آینده روابط این دو را در چند بند خلاصه کرد:
1ـ روسیه قصد دارد بدون نزدیک شدن به مجموعه ناتو با کشورهای عضو، به ویژه اروپای قدیمی به صورت دوجانبه وارد همکاری شود. این همکاری را هر دو طرف لازم میدانند.
2ـ چهل سال روابط این دو، بار سنگینی از بیاعتمادی به همراه داشته است، ولی روسیه نیاز مبرمی به همکاری با سازمانهای اروپایی دارد. لزوم این همکاری نیز روابط حسنه با تمام سازمانهای اروپاست و ناتو نیز یکی از آنها به شمار میرود.
3ـ موضع کشورهای اروپایی در ناتو برای روسیه دلنشین است. حتی بعید نیست اگر روزی ارتش واحد اروپا، مستقل از ناتو شکل بگیرد، روسیه نیز یکی از اعضای آن به شمار رود. خلاصه اینکه به نظر نمیرسد همچنان که نماینده روسیه اظهار داشته است امنیت اروپا را بتوان بدون همکاری روسیه تأمین کرد.
آینده
ایالات متحده، ارتش فرانسه را منظمترین و قویترین ارتش اروپا میداند. ولی فرانسه نیک میداند که ایجاد اروپای واحد، فراتر از یک ارتش قدرتمند به نیروهای واحد، مقتدر و مستقل در همه کشورهای عضو نیاز دارد. از همین رو در ماههای آغازین سال 2004 رئیس جمهور فرانسه و نخست وزیر انگلیس در نشستی ضمن اعلام توافق دربارهی تشکیل یک نیروی دفاعی مشترک در اروپا تأکید کردند درصدد تضعیف ناتو برنخواهند آمد. آنها ارتش واحد اروپا را به نوعی مکمل ناتو معرفی کردهاند ولی واقعیت آن است که این عبارت چیزی بیش از یک تعارف سیاسی نیست. انگلستان که به خوبی نشان داده است موقعیت ملی و منافع او بیش از هر اتحاد و اتفاق با کشورهای دیگر از جمله ایالات متحده ارزش دارد، دریافته است که همراهی با اروپا در این برهه بدون ثمر و فایده نخواهد بود، زیرا پی برده است که موتورهای اصلی اتحادیه اروپا یعنی فرانسه و آلمان به ایجاد ارتش واحد عزم جدی دارند.
اتحادیه اروپا میخواهد به حدی از آمادگی دست یابد تا بتواند ظرف 15 روز در یک عملیات مستقل، بدون حضور آمریکا، شرکت کند و این مسأله یک نقطه عطف در تاریخ نظامی اروپاست. ولی کار به این سادگیها هم نیست. آنها در مدرنیزه کردن نیروهای مسلح خود ناتوان نشان دادهاند و به جز فرانسه کشورها در حد ایدهآلی قرار ندارند. اگر کل بودجه نظامی آنها را در کنار هم بگذاریم نصف بودجه نظامی آمریکا نخواهد شد.
با این حال تصور آینده اروپای مستقل آنقدرها هم محال و غیرممکن نیست. فرانسه، آلمان و بلژیک و شاید از این پس اسپانیا مایلند مستقل از ناتو نیروی نظامی داشته باشند و همه تحولات به سمتی سوق داده شود که در آیندهای نه چندان دور آمریکا را به آن سوی آتلانتیک عقب برانند. هر چند رهبری این سوی آتلانتیک نمیخواهند صریحاً سخن از حذف آمریکا در قاره خود بگویند. ولی آنها چه صریح سخن بگویند و چه آرام آرام مقدمات این کار را فراهم کنند در اصل موضوع فرقی نخواهد کرد.
روسیه نیز علاقه زیادی به این مسأله دارد و آماده است هر نوع همکاری را در این زمینه، البته در نهان، به انجام برساند. ولی آمریکا به هیچ وجه نمیخواهد اروپا را از دست بدهد و اروپاییها از ناتو خارج شوند. آنها بدین منظور با اعضای اروپایی به صورت جداگانه وارد مذاکره شدهاند، چنانچه واشنگتن نشست پراگ در سال 2002 را نشستی عاطفی خواند تا حلقههای دو سوی آبهای آتلانتیک را به هم نزدیکتر کند.
تنها سیاست آمریکا مذاکره با خود جداییطلبان نیست. آنها در برابر طرح دفاع مستقل اروپا مدتها سیاست ترشرویی را برگزیده بودند و میخواستند اروپاییها را متوجه نارضایتی خود بکنند. علاوه بر این دو نوع سیاست آنها با جذب نیروهای جدید از شرق اروپا میخواهند موازنه قدرت را به نفع خود تغییر دهند. آنها حتی مایلند علاوه بر بلوک شرق سابق کشورهایی چون پاکستان و عربستان و دیگر متحدان غیراروپایی خود را نیز وارد ناتو کنند.
طبق معمول آمریکا برای رسیدن به اهداف خود برخی واقعیتهای بزرگ را فراموش کرده است. برای مثال رهبران ناتو هراس دارند که انتقال تکنولوژیهای جدید از طریق پیمان به برخی کشورهای جدید که هم حکومتهای دموکراتیک در آنها حاکم نیستند و هم اینکه سنخیتی با غرب، به معنای قدیمی آن، ندارند میتواند دردسرساز باشد. ولی آمریکا هدف بزرگتری دارد و آن مهار اروپا و ایجاد یک اروپای جدید و مطیع است.
میتوان گفت اگر آمریکا مؤفق شود اروپای جدید را به شیوهای که خود میخواهد طراحی کند آنگاه دوباره اروپا بایستی پشت سر آمریکا بایستد و اگر که بالعکس، اروپا موفق شود، بایستی نیروهای جدید الحاقی به ناتو را یا از خود دور کند یا بیشتر از آنچه آمریکا به آنها وعده داده است به آنها عطا کند.
سؤالی در اینجا به ذهن خطور میکند که آیا واقعاً آمریکا تا به این حد به اروپا نیازمند است. از نظر عدهای آمریکا بدون اروپا نمیتواند حتی به عنوان یک ابرقدرت به عمر سیاسی خود ادامه دهد. چنانچه این واشنگتن بود که سیاست ترشرویی خود را کنار گذاشت و برای تغییر اوضاع پا پیش گذاشت. مشکلات آمریکا در افغانستان و عراق به خوبی نقش مهم اروپا را در معادلات جهانی نشان داده است.
دست آخر اینکه آینده ناتو به توفیق اروپا در تشکیل ارتش واحد بستگی دارد. اگر اروپا موفق نشود، ناتو دوباره قدرت خواهد یافت و اگر موفق باشد یا باید ناتو را فراموش کرد و یا منتظر ایجاد ناتو در سرزمینهایی بود که قبلاً ورشو در آن حاکم بود. تنها با این تفاوت که این بار آمریکا به جای شوروی رهبری اتحادیه ورشو را به عهده خواهد گرفت و روسیه به جای آمریکا به سمت ارتش واحد اروپا روانه خواهد شد.
نویسنده : مهدی صمدی
نام کتاب : سازمانهای بین المللی
انتشارات : باشگاه اندیشه
مقدمه
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی که به اختصار به آن ناتو می گویند در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و در پی تهدید خطر شوروی سابق با هدف حفظ امنیت اعضاء به خصوص کشورهای اروپای غربی شکل گرفت پس از جنگ جهانی دوم تا پیش از سال 1991، در کنفرانس یالتا در فوریه 1945 پس از مذاکرات روزولت، استالین و چرچیل نقشه اروپا به صورت جدید کشیده شد و به شکل گیری نظام دو قطبی و تقسیم شدن جهان بین دو ابرقدرت شوروی و آمریکا کشورها به عنوان آخرین راهکار ناچار بودند جذب یکی از دو قطب شوند. به طوری که وضع اروپا را در طول جنگ و پس از آن را به این صورت خلاصه می کنند:
1- ابتدا منهدم شد 2- تقسیم گردید 3- سرانجام تا دندان مسلح گردید[1]
سرانجام به دنبال تهدیداتی که از جانب شوروی متوجه کشورهای اروپایی بود و
دستیابی مسکو به سلاح های اتمی، بمب های هیدروژنی، شکل گیری پیمان ورشو، ساخت
موشکهای قاره پیما و بحران موشکی کوبا در بین
سال های 1949، 1962 که همگی گویای وجود دشمنی خطرناک بود اروپاییان را وادار کرد
که به پیمان ناتو بیش از پیش توجه کنند.
در ابتدا اروپاییان تلاش می کردند امنیت خویش را تضمین نمایند. پنج کشور انگلیس، فرانسه، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ در مارس 1948 پیمان دفاعی بروکسل را امضا کردند. در پی مداخلات شوروی در اروپای شرقی و بی دفاع بودن اروپا در برابر ماشین نفوذی کمونیسم، لزوم حضور آمریکا برای برقراری امنیت در اروپا در پیکره یک پیمان دفاعی احساس می شد.
در 6 ژوئیه 1948 مذاکراتی برای امضای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با حضور آمریکا، کانادا و پنج کشور عضو پیمان بروکسل در واشنگتن آغاز و با پیوستن ایتالیا دانمارک نروژ ایسلند پرتقال در نهایت در آوریل 1949 پیمان دفاعی ناتو امضاء شد.(ترکیه و یونان 1952 و آلمان 1955 به آن پیوستند )
این طور که تاکنون عنوان شده فلسفه وجودی این پیمان تا قبل از سال 1991 ایجاد کمربند امنیتی به دور دموکراسی های غربی و دیگری محاصره ابرقدرت کمونیسم و اقمارش بود که بعدها در چاچوب پیمان ورشو گرد آمدند[2].
اما مسئله ای که اکنون با آن روبرو هستیم فلسفه وجودی ناتو بعد از فروپاشی شوروی است که در این مقاله سعی شده با توضیح مختصری از سازمان ناتو، اهداف و برنامه ها و چگونگی حیات دوباره ناتو بعد از 1991 به این مسئله پاسخ مناسب داده شود.
سازمان ناتو
مطابق اساسنامه ناتو که منطبق با ماده 51منشور ملل متحده در جهت تحقق امنیت جمعی و مقابله با تجاوز و حفظ صلح بین المللی شکل گرفته است، دغدغه اصلی پیمان، دفاع از کشورهای عضو و امنیت منطقه ای است در این راستا با اعمال نفوذ ایالت متحده یونان و ترکیه در سال 1952 و آلمان غربی در 1955 به ناتو پیوسته و از این طریق راه را برای مسلح کردن آلمان خلع سلاح شده باز و نیز از به وجود آمدن نیروی منحصراً ملی آلمان جلوگیری کرد. سپس درسال 1982 اسپانیا و در سال 1999 جمهوری چک و مجارستان و لهستان به ناتو پیوستند.
در آخرین گسترش بدنه ناتو کشورهای بلغارستان، استویی، لتونی، لیتوانی، رومانی، اسلواکی، و اسلونیا به عضویت پیمان در آمدند[3].
در آغاز متن پیمان چنین آمده است:« اعضای این پیمان بار دیگر وفاداری خود را نسبت به اهداف و اصول منشور ملل متحد ابراز می دارند و آرزو می کنند با تمام ملت ها و دولت های جهان در صلح به سر برند. اعضای این پیمان مصمم هستند تا از آزادی، میراث مشترک بشریت و تمدن، آزادی های فردی و حکومت قانون حراست کنند.
اعضای این پیمان خواستار ثبات بیشتر و خوشبختی در منطقه آتلانتیک شمالی هستند آنها تصمیم گرفته اند نیروهای خود را به منظور حراست از صلح و امنیت و دفاع مشتر متحد کنند... .»
مقر دائمی ناتو در شهر بروکسل کشور بلژیک قرار دارد و مهمترین نهاد تصمیم گیرنده ناتو، شورای آتلانتیک شمالی است. این شورا مسئول تمام تصمیمات ناتو که در معاهده هم ذکر شده، است.
تشکیلات ناتو را می توان به سه بخش اصلی تقسیم نمود:
1- شورای آتلانتیک شمالی 2- دبیرخانه 3- کمیته نظامی
از لحاظ ساختاری سه ساختار کلی در ناتو موجود می باشد که به اختصار نشان داده می شود.
1- ساختار سیاسی 2- ساختار نظامی 3- سازمان ها و نهادها
ساختار سیاسی ناتو
- سرفرماندهی
- هیأت های ملی و نمایندگی دائمی
- کادر بین المللی
1- بخش دیپلماسی عمومی
1- واحد امور آکادمیک
2- کتابخانه – آرشیو
3- بخش مطبوعات
4- استودیوهای رادیو- تلویزیون
5- خدمات اطلاعات همگرا
6- بخش اسناد و اطلاعات ناتو (اوکراین)
7- (سکو)
8- مراکز تماس متحدین در کشورهای همکار
9- امنیت از طریق علم
10- کمیته چالش جوامع مدرن
2- دفتر امنیت ناتو
3- مدیریت اجرایی
1- بخش استخدام نیرو
2- برنامه آموزشی ناتو
4- بخش امور سیاسی و سیاست امنیتی
5- بخش عملیات
6- بخش طراحی و سیاست دفاعی
7- بخش سرمایه گذاری دفاعی
8- سرفرماندهی مشورت فرماندهی و کنترل
9- دفتر کنترل مالی
10- دفتر کمیته بودجه
11- سازمان پشتیبانی و تولید
ساختار نظامی ناتو:
کمیته نظامی
1- کادر نظامی بین المللی:
بخش های طرح سیاست، اطلاعات همکاری و امنیت منطقه ای، منابع، تسلیحات و لجستیک، کنترل مادی، عملیات گروه آموزشی، دفتر زنان در نیروهای مسلح، گروه صوتی و تصویری.
2- فرماندهی عملیات متحدین
- سرفرماندهی عالی متحدین در اروپا (بلژیک)
- فرماندهی نیروهای مشترک (هلند) (نیروهای دریایی، زمینی، هوایی، مشترک)
- فرماندهی نیروهای مشترک (ایتالیا)
- سرفرماندهی مشترک(لیسبون پرتغال)
- سرفرماندهی نیروهای اقدام سریع (مستقردر آلمان، فرانسه، ایتالیایی، ترکیه، اسپانیا)
سایر کادر و فرماندهی های مسئول
-نیروهای واکنش (هوایی)، نیروهای هشدار هوایی، نیروهای واکنش سریع، نیروهای متحرک نیروهای دریایی آتلانتیک، نیروهای دریایی مدیترانه، نیروهای دریایی کانال، (در ساختار نظامی جدید ناتو این فرماندهی حذف شده است).
3- فرماندهی تحول متحدین
سازمان ها و نهادهای ناتو
1- پشتیبانی
2- تولید پشتیبانی
3- استانداردسازی
4- طراحی اضطراری
5- مدیریت ترافیک هوایی، دفاع هوایی
6- هشدار اولیه هواپایه
7- سیستم اطلاعات و ارتباطات
8- جنگ الکترونیک
9- هواشناسی
10- اقیانوس شناسی نظامی
11- تحقیق و فناوری
12- آموزش و تربیت
- دانشکده دفاعی
- آموزشگاه
- سیستم اطلاعات و ارتباطات
- گروه آموزشی
13- کمیته رهبری پروژه[4]
اهداف ناتو در دوران جنگ سرد
ناتو در فضای پر تنش پس از جنگ جهانی دوم که سرشار از رقابت های تسلیحاتی و عرض اندام دو ابرقدرت بود توانست به اهداف خود دست یابد.
این اهداف خلاصه می شد در دفاع سرزمینی از اروپای غربی و بازدارندگی بلوک شرقی، شوروی.
علاوه بر این هدف اصلی که ناتو به آنها دست پیدا کرد اهداف جانبی مهم دیگری نیز وجود دارد که ناتو آنها را دنبال و به دست آورد.
از جمله اینها می توان به توجیه حضور آمریکا در اروپا برای افکار عمومی خود اروپاییان و آمریکایی ها اشاره کرد.
هدف دیگر ناتو به عنوان یک پیمان دفاعی- امنیتی نه تنها از تجاوز خارجی جلوگیری بلکه برای اعضای خود محدودیتهایی را ایجاد کرد که علی رغم اختلافات اساسی، اعضا بتوانند همدیگر را تحمل کنند. مسئله یونان و ترکیه بارزترین مثال است همچنین ناتو باعث پذیرش نظامی آلمان خلع سلاح شده در اروپا گردید. به طوری که آلمان را به عنوان یک متحد که خط مقدم مطرح کرد و خط سرکشی دوباره آنها که بانی دو جنگ جهانی بودند را از بین برد.
تعهدات اعضا
ناتو تعهداتی نیز چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح برای اعضا ایجاد می کند. در زمان جنگ، کمک به کشوری که مورد تجاوز قرار گرفته است چه کمک های نظامی و چه کمک های دیگر اصل است اما در زمان صلح نیز کشورهای عضو پذیرفته اند که از طریق اقدامات فردی و جمعی، به طور مستمر و منظم، تجهیزات و وسایل نظامی خود را بهبود بخشند و متقابلاً به منظورتقویت توانایی نظامی هم پیمانان خود به آنها کمک نمایند. در همین راستا ناتو موظف است به طور منظم همه ساله تجهیزات نظامی و میزان آمادگی نیروهای کشورهای عضو را بررسی کند و در صورت وجود هرگونه نقض، کمبود یا نقطه ضعف در بخش های نظامی در برطرف ساختن آن با کمک دولت های عضو تلاش کند.
دیگر تعهدات طبق مفاد پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) شامل مواردی است که کشورها باید بیشترین تفاهم ممکن را در سایر امور از جمله سیاست های کلی، ثبات و رفاه عمومی و اتخاذ تصمیم درمورد سیاست های امنیتی مشترک به عمل آورند[5].
بحران هویت در ناتو
همانطور که قبلاً ذکر شد فلسفه وجودی پیدایش ناتو بر اساس دوستی بلکه به دلیل وجود دشمن مشترک است که آمریکا و اروپای غربی را در یک واحد قرار می داد اما با از هم پاشیدن بلوک شرق و فرو پاشی نظام دو قطبی که منجر به پایان جنگ سرد شد دیگر دشمن مشترکی وجود نداشت تا اروپای غربی و آمریکا را در یک واحد جمع کند. از این رو ناتو با یک بحران هویتی شدید روبه رو شد. در این میان تلاش های بی وقفه آمریکا برای حفظ این پیکره قابل توجه است چرا که آمریکا با این کار قادر به حفظ حضور نظامی خود در اروپا بود توجیهی را که آمریکائیان بیان می کردند این بود که اروپائیان همچنان نمی توانند از خود در برابر تجاوز دشمن دفاع کنند به هر حال پس از از بین رفتن نظام دو قطبی دیدگاههای مختلفی درباره هویت ناتو مطرح شده است، آمریکا همان طور که ذکر شد تلاش می کند که به حضور نظامی خود در اروپا تداوم بخشد برخی از کشورهای اروپای غربی ناتو را سازمانی بدون مأموریت مشخص می دانند روسیه، ناتو را عاملی برای به انزوا کشیدن خود میداند. از میان این دیدگاهها و تفکرات دو تفکر درباره هویت ناتو از همه شاخص تر است.
1- دیدگاه آمریکایی 2- دیدگاه اروپایی که در نهایت دیدگاه آمریکایی بر اروپایی فایق آمد.
اندیشه آمریکایی مبتنی بر حفظ ناتو و رهبری آمریکا همراه با تغییرات اندکی در ساختار نظامی و تشکیلاتی آن بود که پاسخگوی نیازهای احتمالی ناشی از نابسامانی در شرق اروپا باشد این دیدگاه توسط دیک چینی در 29 می 1991 دربروکسل مطرح شد.
بینش اروپایی به طور افراطی مبتنی بر تقویت بنیه دفاعی اروپای دوازده گانه بود به طوری که سازمان اروپایی در آینده جانشین ناتو گردد.
تولد دوباره ناتو
در تاریخ شاهد آن هستیم که در موارد گوناگونی اتحادیه ها پس از دستیابی به هدف تشکیل فلسفه وجودی خود و با تغییر شرایط منطقه ای و بین المللی مضمحل شده و یا شکلی تشریفاتی و غیر موثر پیدا کرده اند اما می توانیم به ناتو به چشم یک استثناء نگاه کنیم. پیمانی که با تغییر مناسب در ساختار خود توانست از این انحطاط جلوگیری کند.
بلافاصله پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی، سران ناتو در نوامبر 1991 در رم راهبرد جدید خود را ارائه دادند. در این اجلاس رهیافت کلان امنیتی جدیدی تدوین شد که در آن بر نقش جدید ناتو در مدیریت بحران ها و دخالت در کمک به روند دموکراسی سازی مورد تأکید قرار گرفته بود. تشکیل سازمان هایی چون مشارکت برای صلح و شورای همکاری آتلانتیک شمالی (NACC) North Atlantic Cooperatoin Council که بعداً در سال 1994 به شورای همکاری اروپایی- آتلانتیک تغییر نام داده نیز در همین چهارچوب صورت گرفت.
سرانجام در سال 1999 سران ناتو در پنجاهمین سالگرد تشکیل این سازمان «مفهوم راهبردی جدید» را تصویب کردند که در تشریح اهداف و وظایف ناتو علاوه برمسائل امنیتی، بازدارندگی و دفاع، مسائل جدیدی چون مدیریت بحران، مشورت در تأمین اهداف حیاتی و مشارکت سایر کشورها را مورد اشاره قرار داده و به مواردی چون کنترل تسلیحات، اختلافات قومی، حقوق بشر، دموکراسی، حفاظت از سیستم های اطلاعاتی و موارد مشابه توجه شده است و از طرف مسئولین ناتو بیان گردید که این سازمان دیگر خود را در چارچوب دفاع سرزمینی از اروپای غربی، محدود و محصور نمی سازد[6].
همانطور که ذکر شد ناتو پس از فروپاشی اتحاد شوروی و آغاز دهه 90 با تغییر اساسی در ساختار و اهداف خود توانست به بقای خود ادامه دهد که رهبری این کار بر عهده آمریکا بود تا اهداف خود را از جمله توجیه حضور نظامی خود در اروپا را دنبال کنند.
آری واقعیت این است که تولد نظام تک قطبی به سردمداری ایالات متحده، ناتو تبدیل به یک ارتش قدرتمند و منظم بین المللی شد تا هژومونی آمریکا را در سرتاسر کره خاکی برپا کند. آمریکا نیز از هیچ تلاشی دریغ نکرد به طوری که رابطه آمریکا با ناتو و نیز نقش ناتو را در مناسبات بین المللی را می توانیم به چندین مرحله تقسیم کنیم:
از جمله:
1- مأموریت های خارج از منطقه در طول سالهای دهه 90
2- نگاه ناتو به روسیه از همکاری تا چالش ها
3- ناتو و آمریکا پس از 11 سپتامبر
1- مأموریت های خارج از منطقه در طول سالهای دهه 90
در طی این دهه ناتو مأموریت های دفاعی سرزمین خود را که محدود به جغرافیای کشورهای عضو بود گسترش داد و محدوده جغرافیایی بیشتری را در بر گرفت.
به طوری که شاهد آن هستیم ناتو در صحنه های اروپای شرقی به ویژه بالکان ظاهر می شود این حضور از دید آمریکا در راستای تأمین امنیت دسته جمعی و بازدارندگی است و شکل گیری نهادهایی مانند مشارکت برای صلح و شورای همکاری اروپایی آتلانتیک گویای این مدعا است که ناتو حضور خود را فراتر از مرزهای خود می بیند.
2- نگاه ناتو به روسیه از همکاری تا چالش ها
همکاری با روسیه و تأثیرگذاری بر تحولات و رفتار این کشور از اولویت های اصلی ناتو در دهه 1990 است از سال 1991 ناتو همکاری و مشارکتی با روسیه را آغاز کرد و در سال 1997 با پیوستن روسیه به برنامه مشارکت برای صلح گسترش یافت و رسماً به عنوان بیش و بیست و یکمین شریک ناتو در آمد در سال 1997 ناتو در روسیه به امضاء توافقنامه ای همکاری خود را نهادینه کردند.
که در این راستا شورای مشترک دائمی ناتو- روسیه تأسیس شد که اصلی ترین دلیل آن کاستن از حساسیت روسیه نسبت به گسترش ناتو به شرق بود.
در سال 1999 روسیه به دلیل رفتار ناتو در جریان کوزوو و به عنوان اعتراض این نهاد را ترک کرد اما پس از پایان تنش ها روسیه به این شورا بازگشت و در سال 2002 به احیای روابط خود با ناتو پرداخت.
علی ای حال ناتو هم اکنون در تلاش است تا با دخالت دادن روسیه در مسائل خود مهم از حساسیت دمای موجود روسیه بکاهد و هم نیز روسیه را تا حدودی تحت کنترل خود درآورد.
اما پس از بحران کوزوو و رشد اندامی ناتو به شرق روسیه اقدامات متفاوتی را از خودنشان داد به طوریکه دلایل روسیه برای مخالف با گسترش ناتو به شرق را می توانیم به چهار دلیل عمده تقسیم کنیم.
1- مسئله کالینگراد- کالینگراد منطقه ای است خارج از جغرافیای طبیعی کشور روسیه اما جزء خاک این کشور است. به طوری که از خارج از مرزهای روسیه و در کنار کشورهای لیتوانی و لهستان و دریای بالتیک قرار دارد و با گسترش ناتو به شرق این منطقه به محاصره ناتو در می آید و امنیت ملی روسیه را به خطر می اندازد.
2- از بین رفتن مناطق حائل- در اروپای شرقی و در مرزهای غربی کشور روسیه سه دسته کشور قرار می گیرند.
الف- کشورهای خارج دور ب- جمهورهای بالتیک
ج- جمهوری های خارج نزدیک، که برای روسیه جمهوریهای بالتیک و جمهوریهای خارج نزدیک از اهمیت فراوان برخوردارند به طوری که به عنوان منطقه حائلی بین روسیه و ناتو و آخرین سپر دفاعی به شمار می آیند.
3- گسترش ناتو در راستای کاهش اقتدار روسیه در نظام بین المللی- روسیه به عنوان میراث دار شوروی اتمی همچنان برای دولتهای غربی به ویژه ایالات متحده یک تهدید به شمار می آید و از نگاه مسکو، دولت های غربی خواستار روسیه ای در انزوا و محدود به مرزهای خویش هستند.
4- توجه به روس های ساکن جمهوری های خارج نزدیک- پس از فروپاشی شوروی جمعیتی روس های ساکن در این جمهوری ها رقم قابل توجهی است که در صورت عدم توجه مسکو به وضع رفاهی آنها و بازگشت آنها به روسیه خطر بزرگی برای کشور و امنیت داخلی روسیه است.
اهداف ناتو را در گسترش به شرق جدای از مسئله روسیه که در راستای تأمین امنیت دو چندان است را می توانیم به دستیابی به منافع اقتصادی اشاره کنیم. که اغلب کشورهای اروپای شرقی برای بهبود وضع اقتصادی خود و گسترش روابط تجاری اغلب با کشورهای اروپای غربی و آمریکا گرایش به سمت ناتو پیدا کردند.
3- ناتو و آمریکا پس از 11 سپتامبر
حادثه 11سپتامبر بر روابط بین الملل و نیز وضعیت ناتو تأثیر بسیاری داشت به طوری که گردش توجهات این اتحادیه به سوی جهان اسلام به خصوص اعراب و القاعده و گسترش بیشتر به سوی اروپای شرقی و حساسیت زدایی از روسیه از جمله این تأثیرات است.
پس از 11 سپتامبر روابط فرا آتلانتیکی را می توان به سه دوره مختلف تقسیم کرد:
1- دوران طلایی حمایت از آمریکا- این دوره با طرح مفاهیم جدید و وحدت بخشی که توجیه کننده بودند همچون «جدیت خطر تروریسم» و «مبارزه با تروریسم» آغاز شد. 11 سپتامبر روابط امنیتی و عملیاتی فرا آتلانتیکی را در سه شکل متجلی ساخت:
الف- همکاری پلیسی و قضایی
ب- توافق در هدف گیری شبکه مالی تروریستها
ج- تعهد بر افزایش امنیت خطوط هوایی
در این دوره روابط دو سوی آتلانتیک به بالاترین درجه دوستی و اتحاد رسید.
2- دوران بروز تنش و بحران در روابط فرا آتلانتیکی- عدم استقبال آمریکا در دخالت دادن ناتو در عملیات افغانستان و همچنین طرح دکترین جنگ پیش دستانه جرج بوش که آمریکا را به تک روی مجاز می دانست از جمله اختلافات بین ناتو و آمریکا بود که نقطه اوج این اختلافات را در حمله به عراق می توانیم مشاهده کنیم جایی که آلمان و فرانسه به مقابله جدی با ایالات متحده پرداختند. در این مقابله اروپاییان معتقد به روش های چندجانبه و دیپلماتیک بودند اما آمریکا تنها گزینه ای را که انتخاب می کرد روش های نظامی بود.
با اوج گیری این اختلافات در دو سوی اقیانوس اطلس در حمله به عراق ، ناتو نیز کارآیی خود را از دست داد.
3- دوران بازگشت به هماهنگی و همکاری- 11 سپتامبر واقعه ای بود که به ناتو و فلسفه وجودی آن هویتی جدید بخشید، پس از بحران به وجود آمده شرکای آمریکایی و اروپایی با معتدل کردن رفتارهای خود که اتحادیه را به خطر انداخته سعی کردند بار دیگر در برابر تهدیدات جدید و فزاینده به ویژه مباحث جهان اسلام، گسترش تروریسم و سلاح های کشتار جمعی، متحد عمل کنند.
مفهوم جدید امنیت در عرضه بین المللی باعث شد که دو طرف تصمیمات مشترکی را اتخاذ نمایند.
نتیجه گیری
پس از پایان دوران جنگ سرد و دگرگون شدن نظام بین المللی با فروپاشی ابر قدرت شوروی، جغرافیا و مرزهای بین المللی دچار تغییرات بسیار شد. با دگرگونی درنظام بین المللی معنا و مفهوم قدرت و امنیت نیز تغییر کرد. امنیت جنبه جمعی پیدا کرده و از این جهت کشورها برای حفظ امنیت خود بیش از پیش به هم وابسته شده اند به طوری که شاهد دگردیسی خاصی در فرآیند حیات و رشد ناتو بوده ایم.
اما چیزی که هم اکنون به نظر می رسد پس از نزدیک به دو دهه از فروپاشی نظام دو قطبی در حال رخ دادن است و نگرانی هایی را به دنبال خود دارد شکل گیری قطب جدیدی در برابر تک قطب مطلق جهان، ایالات متحده است. این قطب جدید را می توان به صورت ترکیبی از چند خرده قدرت جهانی ببینیم.
یکی از ویژگی هایی که نظام تک قطبی با خود به همراه آورد ثبات نسبی از نظر
امنیتی و پیشرفت اقتصادی در سایه نظام سرمایه داری غرب در نظام بین المللی بود که
نزدیک به دو دهه حاکم بلامانع جهان است. اما تحولات درونی روسیه و بازسازی داخلی
این کشور و گران شدن قیمت نفتی و همچنین وجود کشورهایی مانند ایران که برای وابسته
نشدن به تکنولوژی غربی و در اثر تحریم های متعدد اقتصادی، نظامی که به سمت روسیه و
خرده قدرت های شرقی کشیده شوند و نیز روی کار آمدن آقای پوتین به عنوان رئیس
جمهوری مغرور و قدرت طلب و پشتیبانی افکار عمومی مردم روسیه از رفتار رئیس جمهور
خود که به احیاء چهره روسیه در نظام
بین المللی می پرداخت و نیز وجود گسترش ناتو به نزدیکی روسیه که امنیت ملی این
کشور را به خطر می اندازد همگی باعث شد که روسیه دوباره به سمت قطب شدن حرکت کند.
همان طور که ذکر شد تحول اقتصادی روسیه و افکار عمومی مردم روسیه که سال ها تجربه ابر قدرت بودن را به همراه داشتند باعث حرکت روسیه شد اما چیزی که مهمترین است حفظ امنیت ملی این کشور است که توسط ناتو و ایالات متحده به خطر افتاد. مشاهده کردیم که رشد ناتو به شرق است و به نوعی برای محدود کردن مرزهای روسیه و تحرکات ایالات متحده در خاک اروپا از جمله نصب سیستم دفاع موشکی در نزدیکی مرزهای روسیه باعث شد که روس ها دیگر تحمل نظام تک قطبی را نداشته باشند.
و تلاش کنند خود را به عنوان قطب تازه متولد شده اما میراث دار شوروی مطرح نمایند. برای این مهم بارها شاهد بودیم که روس ها در مجامع مختلف صحبت از قدرت هسته ای بودن خود می زنند، در کشور خود به نوعی اقتدارگرایی روی آورده اند که با روحیه مردم روسیه سازگار تر است به احیاء صنعتی هوا فضای خود دست زده اند در موضوع هسته ای ایران به نوعی مستقل عمل کرده اند، رفتار پوتین با سران اروپا و آمریکا خود به خوبی گویای این تغییر رفتار روسیه است که می خواهد به عنوان قدرت جدید مطرح شود و از همه مهمتر پیمان دوستی ای که بر اثر وجود دشمن مشترک در نظام تک قطبی فعلی بین روسیه و هند و چین نوشته شده است روس ها برای صف بندی جلوی ایالات متحده و نیروی نظامی فاقد محتاج به همراهی دوستان نزدیکی خود هند و چین هستند که این دو کشور نیز با سیاست های واشنگتن کاملاً در تضادند. این دشمن مشترک تا آنجا برای این سه کشور جدی شده که منجر به عقد پیمان شانگهای می شود. پیمانی که احتمال دارد جایگزین مناسبی برای ورشو شکست خورده باشد در این پیمان علاوه بر همکاری های اقتصادی و تجاری، همکاری های نظامی و ایجاد یک ارتش مشترک مطرح است تا با ایجاد یک موازنه مثبت از قدرت اقتصادی و نظامی غربی ها و به خصوص ایالات متحده و یکه تازیهای آن در نظام بین المللی بکاهد.
آری هم اکنون وجود ارتش بین المللی ناتو که مأموریت خود را ایجاد امنیت در سرتاسر گیتی در برابر خطر تروریسم می داند نه تنها امنیت را با خود نیاورده بلکه موجب تحریکات مهم نظامی و شروع یک مسابقه تسلیحاتی دیگر در جهان شده است. شروعی که شاید پایانی جز مرگ نداشته باشد. ناتو قبل از این که یک پیمان دفاعی بین المللی باشد یک سلاح قوی در دستان امپریالیسم آمریکا است و تنها به خواست ایالات متحده عمل می کند.
خواسته های نامشروع و قدرت طلبانه ای که امنیت نظام بین المللی را به هم می زند و همانطوری که ذکر شد منجر به آغاز مسابقه تسلیحاتی شرق و غرب می شود و همان جور که الان شاهد آن هستیم اتحاد روسیه و چین و هند پیدایش پیمان شانگهای به دلیل تحریکات ناتو و به خصوص ایالات متحده، حضور ناتو در خاورمیانه که موجب تحرک نظامی ایران می شود و بسیاری موارد دیگر گویای آن است که نظام بین المللی در آستانه تحولی عظیم است.
منابع و مأخذ
1- غلامرضا صراف یزدی، «ناتو: گذشته، حال و آینده» مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره نهم و دهم، 1381، ص 100.
2- همان ص 106.
3- بهادر امینیان، «ناتو و گسترش آن»، تهران، انتشارات دانشگاه امام حسین، 1384ص15.
4- همان ص10.
5- غلامرضا صراف یزدی، «ناتو: گذشته، حال و آینده» ، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره نهم و دهم، 1381، ص 102.
6- بهادر امینیان، «ناتو و گسترش آن»، تهران، انتشارات دانشگاه امام حسین، 1384، ص 3.
منابع دیگر
7- محمدرضا قائدی، «استراتژی روسیه در قبال گسترش ناتو به شرق»، مجله پژوهش، شماره 24، تابستان 1381.
8- محمد رضا قائدی، «اهداف ناتو در گسترش شرق»، فصلنامه مطالعات دفاعی و امنیتی.
9- منصور رحمانی،« اهداف و چالش های گسترش ناتو به خاورمیانه» فصلنامه راهبرد دفاعی، شماره یازدهم، بهار 1385.
10- بهادر امینیان، «ناتو و روابط آمریکا- اروپا پس از 11 سپتامبر»، فصلنامه سیاسی دفاعی، شماره 54، بهار، 1385.
11- منصور رحمانی، «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و تحول آن پس از جنگ سرد»، فصلنانمه سیاست خارجی، ویژه اروپا، پاییز 1378.
12- سعیده لطفیان، «گسترش ناتو به شرق، دیدگاهی دیگر»، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره 47، بهار 1379.
خبرگزاری فارس: سید عباس موسوی چون میدانست که تنها یک نفر است که اگر دستور دهد، سید حسن میپذیرد و او مقام معظم رهبری است، خدمت ایشان رسید و این موضوع را مطرح کرد که حزبالله شدیداً به وجود سید حسن نصرالله احتیاج دارد و ایشان را قانع کرد که از وی بخواهند به لبنان برگردد و سید سرانجام به لبنان برگشت.
بیتردید روایت سیدعلی اکبر محتشمیپور از رویداد تأسیس و ادامة حیات حزبالله، به دلیل نقش وی در پایهگذاری و سازماندهی این تشکل از موثقترین منابع در بازشناسی این جریان است. او از مقطع اقامت و تحصیل در نجف اشرف با چهرههایی چون شهیدان «شیخ راغب حرب» و «سید عباس موسوی»آشنایی داشت و پس از پیروزی انقلاب و پذیرش مسئولیت سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوریه، در ایجاد و تکوین حزبالله نقشی مؤثر ایفا کرده است.
محتشمی پور پارهای از گفتنیهای ناگفته حزبالله و پیشینه و شخصیت رهبران آن، به ویژه سید حسن نصرالله را باز گفت:
حدود 25 سال پیش، حضرتعالی به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه نقش به سزایی در سازماندهی حزبالله داشتید. با توجه به اینکه حزبالله به چنین جایگاهی دست یافته و به این قدرت رسیده است، چه احساسی دارید؟
-من هم مثل همه ی مردم، اعم از ملتهای مسلمان و به ویژه مردم لبنان و سایر جریانهای انقلابی که در جای جای دنیا هستند، احساس غرور میکنم. خیلی خوشوقت هستم که حزبالله توانسته است چنین دستاورد بزرگی را نه تنها برای لبنان، بلکه برای تمام ملتهای آزاده دنیا کسب کند. شکست اسرائیل و سیاستهای آمریکا در منطقه خاورمیانه، دستاورد کمی نیست، به ویژه آن که در مقابل آمریکا و اسرائیل و دنیای استکباری، یک دولت قرار نگرفته، بلکه یک حزب و جریان مقاومت است. حزبالله 25 سال پیش با الهام از انقلاب اسلامی ایران و رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) شکل گرفت و امروز توانسته است به قلههای عظمت برسد. این برای ما کمال افتخار است.
*هنگامی که حضرت امام(ره) در نجف بودند
و جنابعالی هم در معیت ایشان بودید، بعضی از طلاب لبنانی، از جمله
شهید سیدعباس موسوی هم در نجف و در حوزه شهید سید محمد باقر صدر مشغول
تحصیل بودند. آیا آن روز بین شما و شهید سید عباس موسوی، دومین دبیر کل
حزبالله ارتباطی وجود داشت؟
-در نجف اشرف، از همه
کشورهای اسلامی و عربی و از کشورهای مختلف مثل
عراق، لبنان، ایران،
افغانستان، هندوستان و پاکستان وحتی برخی از کشورهای
آفریقایی و کشورهای جنوب
خلیج فارس مثل کویت، بحرین و عربستان سعودی و
سایر کشورها، طلاب زیادی
مشغول تحصیل بودند و با امام رفت وآمد داشتند،
منتها در میان طلاب و
دانشجویان علوم اسلامی، لبنانیها خیلی برجستهتر و
شاخصتر از دیگران بودند.
آنها دارای فرهنگی غنی و پویا و خوشفکر بودند و
مسائل روز را خوب درک میکردند.
*آیا با سید عباس موسوی ارتباط داشتید یا در لبنان با ایشان آشنا شدید؟
در آن زمان مرحوم شهید سید عباس موسوی در نجف اشرف تحصیل میکرد. البته شیخ راغب حرب هم که شیخ مقاومت اسلامی نامیده میشد و به شهادت رسید، در نجف بود و برخی دیگر از چهرهها و شخصیتها و طلاب لبنانی که در نجف اشرف زیاد بودند. آنها که شاخص بودند و روحیه و فضای فکری خاص و نزدیک به حضرت امام(ره) و نهضت امام(ره) داشتند، همانهایی بودند که نام بردم و رفت و آمدهایی با امام داشتند، منتها براساس تفکر و اندیشه حضرت امام در درس سایر مراجع از جمله شهید سید محمد باقر صدر هم شرکت میکردند. با توجه به این که در آن زمان امام موسی صدر در لبنان بود و طبیعتاً جنبش امل، جنبش فراگیر شیعه در لبنان به حساب میآمد، ارتباط دوستان ما که به لبنان میرفتند با سیستم رهبری جنبش محرومین (جنبش امل) بیشتر از طریق مرحوم شهید چمران شکل میگرفت. ولی بعد از پیروزی انقلاب، ارتباط شیعیان و سایر طوایف لبنان از جمله اهل سنت و سایر جریانات سیاسی با امام و انقلاب اسلامی به صورت مستقیم بود.
*درباری نحوی شکلگیری حزبالله توضیحاتی را بیان کنید.
-چیزی که در شکلگیری حزبالله دخالت مستقیم داشت، حمله اسرائیل به لبنان و اشغال این کشور بود و بعد از آزادی خرمشهر بود که از نظر دنیا بزرگترین پیروزی ایران به حساب می آمد، رژیم بعث عراق حصارهای محکمی دور خرمشهر کشیده بود و دفاعی که از خرمشهر میکرد به نحوی بود که خرمشهر برای همیشه در دست عراق بماند. رژیم عراق اسم خرمشهر را هم عوض کرد و محمره گذاشت و اصولاً بیشتر اسامی شهرهای خوزستان را تغییر داد. هیچ کس باور نمی کرد خرمشهر آزاد شود، اما وقتی آزاد شد، با توجه به پیش فرضی که اسرائیلی ها داشتند و ایران اعلام کرده بود که مسئله فلسطین برای انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک اصل مطرح است و در رسانههای گروهی هم شعار "امروز ایران، فردا فلسطین." مطرح میشد که عبارت کوتاه، ولی پر معنایی است، اسرائیل به این تحلیل رسیده بود که وقتی ایران توانست این جنگ را با پیروزی پشت سر بگذارد و رژیم عراق را شکست دهد، راه ایران برای رفتن به فلسطین باز خواهد شد که از طریق عراق نیروهایش را به مرزهای فلسطین میرساند و این، خطر بزرگی برای موجودیت اسرائیل است. کشور اردن از نظر سیاسی همگام با سیاستهای آمریکا و اسرائیل بود و با آنها مشکلی نداشت. سوریه هم حکومتی داشت که هرچند در دست حافظ اسد بود، اما سیاستهای دولت مرکزی اعمال میشد و این گونه نبود که حافظ اسد به ایران اجازه دهد از مرزهای آن کشور با فلسطین اشغالی با اسرائیل بجنگد. بنابراین تنها جایی که حکومت قوی و مرکزی نداشت، ولی شیعیان و مسلمانان آنجا قوی بودند و فلسطینی ها در آنجا حضور داشتند، لبنان بود که ایران میتوانست به کمک فلسطینیها و لبنانیها بیاید.
در تاریخ پنجم و یا ششم خرداد سال 1361، یعنی دو یا سه روز بعد از فتح خرمشهر، به بهانه بیرون راندن فلسطینیها از لبنان و دور کردن نیروهای لبنانی از مرز جنوب لبنان، حمله اسرائیل به جنوب لبنان آغاز شد. در روز پانزدهم خرداد سال 61، یعنی درست پس از گذشت یک هفته از اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل، ایران نیروهایش را برای کمک به لبنانیها و سوریها به منطقه فرستاد. در مدت یک هفته رایزنیهای وسیعی صورت گرفتند و هیئتهای بلند پایه سیاسی و نظامی، از ارتش و سپاه، به ریاست آقای دکتر ولایتی و سردار سلیمی، وزیر دفاع وقت به سوریه آمدند و با حافظ اسد و مقامات سیاسی و نظامی سوریه ملاقاتهای مفصلی داشتند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که ایران 11 لشگر از نیروهای سپاه و ارتش را به لبنان بیاورد. در لبنان، اتاق عملیات مشترک، از فرماندهان نظامی ایران و سوریه تشکیل شد و خط مشخصی را در جبهه در اختیار نیروهای ایرانی گذاردند تا ایران بتواند از آن منطقه وارد عملیات و در دفاع از سوریه و لبنان با اسرائیل وارد جنگ شود.
*فرماندهی این نیروها را چه کسی به عهده داشت؟
-اتاق جنگ مشترک که فرماندهان آنجا
مینشستند و تصمیم میگرفتند. قاعدتاً فرماندهی اصلی با سوریه بود،
زیرا وقتی سوریه در خط مقدم بود، میبایست هماهنگی با ارتش سوریه صورت
گیرد، ولی اصلاً کار به آنجا نکشید.
*علت چه بود؟
- چون در همان روزهای اول که نیروهای ایران وارد لبنان شدند، اعلام آتشبس شد. اسرائیل به اهداف خود رسید و بخش وسیعی از لبنان تا قلب بیروت و دری بقاع سراسر جنوب را اشغال کرد و همه نیروهای فلسطینی عقبنشینی کردند. بر این اساس همه در انتظار آتشبس بودند. وقتی از طرف اسرائیل آتشبس اعلام شد، سوریه و لبنان قبول کردند و دیگر جنگی وجود نداشت.
*هدف اسرائیل از حمله به لبنان فقط از بین بردن مقاومت فلسطینی بود یا اهداف دیگری از جمله تحمیل سازش را هم دنبال میکرد؟
-هدف اصلی به نظر من این بود که در لبنان چیزی در
چهارچوب اندیشه های حضرت امام(ره) شکل نگیرد. در جنگ با
عراق که جنگ با دنیای استکبار بود.پشت سرعراق، شوروی، آمریکا و کشورهای
دیگر، هواپیماهای سوپراتاندار فرانسه، آلمان و انگلیس ایستاده بودند
و اعراب هم با پول خود کمک میکردند، وقتی که ایران پیروز شد و
اندیشههای انقلاب اسلامی، دیگر در
چهارچوب جغرافیایی ایران
محصور نماند و وقتی که مسلمانان کشورهای مختلف،
به خصوص لبنان تشنه ی آب زلال انقلاب شدند و همان اندیشه
را میخواستند پیاده کنند و طبیعتاً ایران هم اعلام
کرد که از منافع مسلمانان در اقصی نقاط عالم دفاع و حمایت میکند، طبیعی
است که این اندیشه به لبنان منتقل میشد. اگر این روند، شکل میگرفت، با
روشی که جمهوری اسلامی ایران در جنگ داشت، طبیعتاً خطر بزرگی برای اسرائیل
در لبنان بود و لذا برای جلوگیری از این حادثه آمدند و لبنان را اشغال
کردند.
اولاً فلسطینی ها پذیرای
کمک های ایران در لبنان بودند. سی هزار
فدایی و چریک فلسطینی
بودند که اگر نیروهای انقلاب اسلامی به آنها اضافه
میشدند، به راحتی میتوانستند اسرائیل را
شکست دهند. از آن طرف جنبش امل و شیعیان لبنان هم پذیرای تفکر و
اندیشه انقلابی ایران بودند. روی این
حساب، اسرائیل قدرتی را
که بالفعل در لبنان وجود داشت متلاشی کرد، یعنی
فلسطینیها را کاملاً از
بین برد و کاری کرد که از لبنان عقبنشینی کنند و
همه چریکهای فلسطینی به
مصر و تونس و جاهای دیگر رفتند. در جنوب لبنان هم
آمدند و همه نیروها و
احزاب لبنانی، اعم از امل و سایرین را از بین بردند
و مخازن اسلحه لبنانیها و
فلسطینیها را تسخیر و سلاحها را به اسرائیل
منتقل کردند.
در
چنین شرایطی، نیروهای ما به سوریه و لبنان آمدند. بنا بود که
ایران در دفاع از سوریه و
لبنان وارد جنگ شود، ولی امام(ره) وسط کار وارد
شدند و معادله را تغییر
دادند. امام فرمودند چنین کاری به هیچوجه نباید
انجام شود، بلکه ما باید
با یک مقدمه وارد شویم. مقدمهاش این بود که وقتی
وارد عملیات و جبهی رو در
رو با دشمن میشوید، نیروی خودی باید عقبی
مطمئنی داشته باشد و ما
در سوریه و لبنان چنین عقبی مطمئنی نداشتیم. امام
میفرمود که خط
امدادرسانی سلاح، مهمات و مواد غذایی و دارو و
درمان باید به ایران متصل باشد. از کجا می خواهید
اینها را به سوریه و لبنان منتقل کنید؟ در عراق که صدام در رأس کار است
و با او در حال جنگ هستیم. ترکیه هم که یکی از مهرههای آمریکا و عامل
ناتوست. اگر اینها اجازه ندادند که امدادرسانی کنید، نیروهایتان را و
عملاً به قتلگاه بردهاید. تنها چیزی
که درباری آن به توافق
رسیدیم، این بود که نیروهای ما باید جوانان لبنانی
را آموزش دهند تا آنها
خودشان وارد میدان شوند و در این زمینه آنها را کمک
کنیم و آنچه را که
میخواهند در اختیارشان قرار دهیم، لذا امام معادله را
کاملاً تغییر دادند و
عملاً طراح شکلگیری حزبالله، شخص امام(ره) بودند.
از نظر محتوا، بنده و
بعضی از شخصیتهایی که در شکلگیری حزبالله
دخالتهایی داشتیم، از
لبنانیها دعوت کردیم تا بیایند و شورای تشکیلاتی و
رهبری حرکت جدید را به
عهده گیرند. در رأس آن شورا آقای سید عباس موسوی
بود. اعضای این شورا هم
آقای سید حسین موسوی (ابو هشام)، شیخ صبحی طفیلی و
یکی دو نفر دیگر بودند.
تصمیمگیریها برای شکلگیری حزبالله و به کارگیری
این نیروها در این شورا
انجام میشدند. سعی و تلاش هم در این بود که خود
لبنانیها به تصمیم نهایی
برسند، نه اینکه از جای دیگری تصمیمگیریها
برآنها تحمیل بشود.
*سوریه تا چه اندازه با
این طرح موافق بود؟
-سوریه اجازه داده بود که نیروهای ایران
بیایند و در آنجا حضور داشته باشند و در لبنان رفت و آمد کنند و یک
مرکز آموزش نظامی نیروهای سپاه در نزدیکی شهر نبی شیت در ارتفاعات جنتا
ایجاد کنند، اما در محتوای حزبالله،
هیچ نقشی نداشتند. اصولاً
سوریه خبر نداشت که حزبالله میخواهد تشکیل
بشود و اینها که هستند.
اما در مورد موضوع و
محتوای این تشکیلات، برای آغاز عملیات مقاومت
دو نظریه وجود داشت:
نظریه نخست که خود لبنانیها و فرماندهان سپاه و برخی
از آقایان در وزارت خارجه
داشتند، این بود که ما در لبنان هواداران و
افراد احزاب و نیروهای
موجود اسلامی همچون جنبش امل یا تجمع علمای مسلمین
یا حرکت توحیدی به رهبری
مرحوم شیخ سعید شعبان و حزب الدعوه را آموزش و یک
جبهه ی اسلامی تشکیل دهیم که هر کدام نیروهای خود را
بیاورند و آموزش دهند و از آن پس، این جبهه بر ضد اسرائیل وارد
عملیات شود و در این جبهه اسلامی هر یک از گروهها سهم داشته باشند و بر
اساس سهمی که دارند، جمهوری اسلامی به آنها از نظر سلاح و مهمات و کمکهای
مادی و معنوی کمک کند و اینها وارد فاز مقاومت
شوند.
بنده
با این تفکر شدیداً مخالف بودم، زیرا در لبنان چنین طرحی
جوابگو نبود و همان
اختلافاتی که در میان سایر گروهها، از جمله فلسطینیها
و سازمانهای مختلف وجود داشتند،
در اینجا هم به وجود میآمدند. در شرکت
سهامی هر کسی سهم دارد و
در نهایت با هم اختلاف پیدا میکنند و باعث جدایی و انشعاب
و درگیری میشود. ما باید یک سازمان و تشکیلاتی را تدارک میدیدیم
و شکل میدادیم که کاملاً یکپارچه و متحد باشد. درست است که در لبنان
کسی را پیدا نمیکنید که فعالیتهایش در چهارچوب احزاب نباشد و همه به نحوی
عضو یا وابسته به یکی از گروههای سیاسی هستند، اما اینها با حفظ وابستگی
به احزاب به هیچ دردی نمیخورند، چون در نهایت تابع سیاستها و برنامههای
احزاب لبنانی هستند. باید یک تشکیلات پاک و سالم و بدون
وابستگی به احزاب سیاسی
به وجود میآمد و هرکس میخواست در چهارچوب تفکر
امام(ره) و صرفاً برای
این که با اسرائیل و نیروهای بیگانه درلبنان بجنگد
و لبنان و فلسطین را آزاد
کند و پذیرفته بود که رژیم اسرائیل رژیم
نامشروعی است و باید از
بین برود، در این چهارچوب سالم و زیر رهبری حضرت
امام(ره) حرکت کند. اگر
احزاب میخواستند، بیایند، باید حزبشان را کاملاً
منحل میکردند تا اعضای
آن بیایند و در مراکز آموزشی آموزش ببینند و عضو
این تشکیلات جدید شوند.
افراد باید رسماً از حزبشان جدا میشدند و استعفا
میدادند و به عنوان یک
عضو در خدمت این تشکیلات قرار می گرفتند. اینها
چیزهایی بودند که بنده
طرح کردم و البته برخی از شرکتکنندگان با برخی از آنها
مخالفت کردند، اما به هرحال برنامه و اساس حزبالله را در این چهارچوب
بستیم.
موضوع دوم، اسم این
تشکیلات بود. نظرهای متعددی مطرح شدند. بنده
گفتم، براساس همان تفکری
که تشکیلات روی آن بنا شده، بهترین نام "حزب
الله" است که فارغ
از وابستگیهای گروهی و تشکیلاتی و سازمانی است. این نام
چهارچوب امت اسلامی یا
امت حزبالله است که همه را از سُنی، شیعه و
گروههای دیگر میتواند پوشش
دهد.
*اسامی دیگری مانند گروه
مستضعفین یا سازمان جهاد مطرح شد؟
-بله اسامی دیگری مطرح شدند که من
مخالفت و استدلال خود را راجع به این که نام تشکیلات باید حزبالله
باشد، بیان کردم وخوشبختانه این که زیباترین نام هم بود و الان هم همه از
برکاتش بهره میبرند، تصویب شد.
*آموزش هم داده میشد؟
-هر دوره آموزشی سه ماه بود. در هر دوره 300 نفر ثبت نام میکردند و آموزش میدیدند و در پایان دوره، آنهایی که آمادگی داشتند که تمام وقت در خدمت تشکیلات حزبالله باشند، میماندند و آنهایی که آمادگی نداشتند، یعنی مشغول کسب و کار و زندگی بودند، به صورت پاره وقت در خدمت حزبالله قرار داشتند. این تشکیلات به مرور زمان توانمند شد و عملیاتهای خود را رفته رفته آغاز کرد و ما از همان سال 82 شاهد پیروزیهای حزبالله بودیم. دوره اول آموزشی حزبالله را همین رهبران فعلی حزب گذراندند. مثلاً در دوره اول شخصیتهایی مثل شهید سید عباس موسوی، شیخ صبحی طفیلی و آقای سید حسن نصرالله شرکت کردند. سایر شخصیتهای روحانی و غیر روحانی هم آموزش نظامی دیدند. البته آموزش صرفاً نظامی نبود، بلکه آموزش سیاسی و آموزشهای مکتبی و عقیدتی و همین طور آموزشهای امنیتی هم در حاشیه ارائه میشد.
*تشکیلاتی که در سال 1982 به وجود آمد، فقط رنگ شیعی داشت یا از طوایف دیگری هم در آن حضور داشتند؟ -ما اصلاً حزبالله را عنوان کردیم که نماد امت حزبالله باشد. "ان هذه امتکم امة واحدة" شامل همی طوایف اسلامی میشود و رنگ آن صرفاً شیعی نیست. به ویژه در لبنان که جامعهای است که به همزیستی مسالمتآمیز شهرت دارد و همه اعم از سنی، شیعه، دروزی، مسیحی و... همزیستی دارند. در این دورههای آموزشی اهل سنت هم آموزش میدیدند و نه فقط لبنانیها که از سایر کشورها هم آموزش می دیدند.
*حضرتعالی از چه سالی با آقای سید حسن نصرالله آشنا شدید؟
-از سال 1982.
*چه تمایزی بین سید حسن نصرالله وسایر اعضای شورای مرکزی حزبالله احساس می کنید؟
انسان بسیار
وارسته و خوبی بودند. شیخ راغب حرب، شیخ مقاومت، خود را وقف
مقاومت کرده بود و تفکر و
اندیشههای حضرت امام(ره) را تبلیغ میکرد. سید
عباس موسوی یک انسان
وارسته، شریف، پاک و شجاع بود.
یکی از ویژگیهای سید حسن
نصرالله این بود که دروس حوزوی و مقدمات را
نزد آقای سید عباس موسوی
تلمذ میکرد و سید عباس موسوی یکی، دو دوره دبیر
کل حزبالله بود. امتیازی
که سید حسن نصرالله دارد، این است که او از میان
ردههای پایین حزبالله رشد کرده و بالا
آمده است. سید عباس موسوی و شیخ صبحی طفیلی از همان اول وارد شورای
رهبری حزبالله شدند و میدان دیده نبودند و مبارزه عملیاتی نکرده بودند و
فقط جنبه سیاسی حزبالله را برعهده داشتند، در حالی که سید حسن از همان
دوره اول که وارد حزبالله شد، وارد عرصه مبارزه شد و خود به عنوان یک
مبارز و جنگجو در مقابل نیروهای دشمن،
اعم از نیروهای اسرائیل و
نیروهای چند ملیتی و مزدوران اسرائیل در لبنان،
میجنگید. او از همان سال 1982 این مبارزه
را آغاز کرد و وقتی که قابلیتها و ظرفیتها و شایستگیهای خود را نشان
داد، شورای مرکزی، مسئولیتها را به وی
سپرد. در اواخر سال 1982
با توجه به قابلیتهای رزمی و مبارزاتی و اندیشه
خوبی که سید حسن نصرالله
ارائه کرد، فرماندهی نظامی بیروت به عهده ایشان
گذاشته شد. در پی آن، سید
حسن به فرمانده قدرتمندی تبدیل شد که اسرائیل را
به عقبنشینی از منطقه
غربی بیروت و سپس از سراسر بیروت واداشت که تا شهر
صیدا عقب نشینی کرد و
آنجا سنگر گرفت. این نشاندهنده قابلیت و امتیاز سید
حسن نصرالله است. لذا او
مدارج را از ابتدا آغاز کرد. از همان روزهای اول،
خود را در میدان مبارزه و
جنگ نشان داد و به دنبال آن از طرف رهبری
حزبالله، مسئولیتهای
سنگینتر و مهمتری به عهده او گذاشته شد و روزی
رسید که او به فرماندهی
نظامی حزبالله در بیروت و مناطق جنوب لبنان
برگزیده شد که اهمیت فوقالعادهای داشت.
ازانتصاب آقای نصرالله به این سمت ها، 2یا 3 سال نگذشته بود که عقبنشینی
نیروهای چند ملیتی از لبنان آغاز شد. نیروهای آمریکایی لبنان را
ترک کردند و فرانسویها و ایتالیاییها
هم رفتند. در پی فرار
نیروهای چند ملیتی از لبنان، نظامیان رژیم صهیونیستی
نیز تا نزدیکی مرز فلسطین
اشغالی عقبنشینی کردند.
*آقای نصرالله گفته است
که به ادامه تحصیل علوم دینی عشق میورزد. چه شد که او به قم آمد و چرا زمان
اقامتش درقم طولانی نبود؟
-آقای سید حسن نصرالله در اواخر مأموریت من در سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق با من مشورت کرد که چه کند؟ آنجا بماند یا به کار دیگری مشغول شود؟ با توجه به عملیات کیفی که آن زمان به وقوع پیوست و با توجه به عملیات استشهادی که رزمندگان حزبالله انجام میدادند و قابلیتها و شایستگیهایی که در این مرد و سیمای او میدیدم، حیفم آمد که در همین محدوده قرار بگیرد و حداکثر در آن موقع عضو شورای مرکزی حزبالله بشود، در حالی که او میتوانست مدارج بالاتر از این را به عهده بگیرد. به ایشان پیشنهاد کردم که چند سالی در حوزه علمیه قم دروس پیشین خود را تکمیل و مبانی علمی خود را تقویت کند. استدلال خود را برای ایشان گفتم که اگر با این استعدادی که دارد، پنج یا شش سال در قم باشد، قطعاً به مدارج بالای علمی میرسد، و از موضعی بسیار فراتر از حالا در لبنان نقشآفرینی میکند.
آقای سید حسن نصرالله پذیرفت و به ایران آمد و تصور میکنم که دو سال بیشتر طول نکشید که شورای مرکزی حزب ایشان را به بیروت فراخواند. در آن موقع من وزیر کشور جمهوری اسلامی بودم. آقای سید عباس موسوی به ایران آمد و با من ملاقات کرد و گفت، "شما به ما کمک کنید تا سید حسن نصرالله به لبنان برگردد، زیرا به شدت به او احتیاج داریم." بنده به شهید سید عباس گفتم اجازه دهد، ایشان مدت بیشتری در قم باشند و حیف است که سید حسن نصرالله با استعدادی که دارد به لبنان برگردد و او میتواند دو یا سه سال دیگر، اما با تفاوت و امتیازات بیشتری برگردد. در دو یا سه مرحله آقای سید عباس موسوی به ایران آمد و اصرار داشت که نصرالله برگردد. در مرحله ی دوم یا سوم بود که ایشان گفت، "اگر سید حسن نصرالله نیاید، ما نمیتوانیم نیروهایمان را اداره کنیم و تنها کسی که قدرت جذب این نیروها و مدیریت نظامی و رهبری آنها را دارد، سید حسن است." پیشنهاد ایشان این بود که سید حسن بیاید و فرماندهی نظامی حزبالله در سراسر لبنان را به عهده گیرد. آقای سید عباس موسوی چون میدانست که سید حسن گوش به حرف او نمیدهد و تنها یک نفر است که اگر دستور دهد، سید حسن میپذیرد و او مقام معظم رهبری است، خدمت ایشان رسید و این موضوع را مطرح کرد که حزبالله شدیداً به وجود سید حسن نصرالله احتیاج دارد و ایشان را قانع کرد که از وی بخواهند به لبنان برگردد و سید سرانجام به لبنان برگشت.
اتفاقاً مدت کوتاهی نگذشته بود که سید عباس موسوی، دبیر کل وقت حزبالله برای شرکت و سخنرانی در مراسم سالگرد شهادت شیخ راغب حرب به زادگاه او در شهرک جبشیت رفت و سخنرانی کرد، اما هنگام بازگشت مورد حمله موشکی هلیکوپترهای اسرائیل قرار گرفت و به شهادت رسید. آن روز سید حسن نصرالله آنقدر محبوبیت داشت که کادرهای حزبالله برای انتخاب وی هیچ درنگی نکردند. بلافاصله پس از شهادت سید عباس، اعضای شورای مرکزی یکپارچه به سید حسن نصرالله رأی دادند و او را به عنوان دبیر کل حزبالله انتخاب کردند. انتخاب ایشان نه نتها با استقبال کادرهای رسمی حزبالله که با استقبال همه طوایف و شیعیان و اهل سنت و حتی مسیحیان و احزاب مواجه شد و این به خاطر ویژگیهای این شخصیت بود که عبارتند از:
اولاً: جاذبههای سید حسن نصرالله جاذبههایی بسیار بالاتر از هر رهبری دارد. تواضع و فروتنی بینظیر او در مقابل جوانان، نوجوانان و بزرگسالان، از او شخصیتی جهانی ساخته است.
دوم: شجاعت این مرد مثال زدنی است. میتوان رفتار و عملکرد او و امام امت را مقایسه کرد. وقتی که امام از زندان آزاد شدند، فرمودند، "والله من نترسیدم، آنها می ترسیدند." ساواکیها وقتی آمده بودند تا امام را دستگیر کنند، از عظمت امام میلرزیدند. ترس در وجود امام اصلاً معنا نداشت. تمام وجود امام را خدا فرا گرفته بود و نمیترسید. سید حسن نصرالله هم پرتوی از شجاعت امام را دارد. در این سالهای طولانی مشاهده کردیم که او انسان بسیار شجاعی است. در کنار شجاعت، حسن تدبیر و رهبری خردمندانه دارد. بعضی از رهبران شجاعند، اما اهل فکر نیستند، یعنی اگر راهی را به آنان نشان دهید، با شجاعت جلو می روند، اما از اندیشه، تفکر بالا و تدبیر و حکمت در تصمیمگیری برخوردار نیستند. این آدم، تجسم فرهنگ و الفبای حکمت، حسن تدبیر، تفکر و اندیشه بالا در عرصههای گوناگون علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی است. سید حسن نصرالله یک معلم بسیار قوی برای نسل جوان است، در حالی که یک نظامی نمیتواند معلم نسل جوان، به ویژه افراد تحصیلکرده و دانشگاهی باشد. سید حسن به عنوان یک معلم، استاد و مدرس در میان حزبالله و سایر اقشار مردم لبنان نقشآفرینی میکند. شخصیت والا و جذابی دارد که همه اقشار مردم را به خود جذب میکند. حالت پیامبرگونه در چهره سید حسن نمایان است که مردم بیاختیار فریفته او و جذب اخلاق، رفتار، کردار و متانت او میشوند. اینها امتیازهایی هستند که هرکسی ندارد و سید حسن نصرالله از آنها برخوردار است.
*بحث صداقت ایشان هم در همه محافل لبنان و جوامع کشورهای عربی مطرح است. اسرائیلیها میگویند که سید حسن راستگوتر از مسئولان رژیم صهیونیستی است، زیرا هرکاری که بگوید انجام میدهد. این خصیصه را چگونه ارزیابی میکنید؟
-یکی از ویژگیهای آقای نصرالله که این را هم از انبیا و مرسلین و اولیای خدا به ارث برده، راستگویی و درستکاری است. چنین انسانهایی از هرگونه ظلم و ستمی بیزاری میجویند و از مظلومان طرفداری میکنند، لذا ردههای پائین جامعه و مستضعفین کاملاً به آنها عشق میورزند و علاقه دارند. دشمن به او احترام میگذارد، زیرا در رفتارش صداقت دارد و درستی در کردار او موج میزند. اگر بگوید که این کار را میکنم، میکند و اگر بگوید که نمیکنم، واقعاً نمیکند. او فریب نمیدهد، در حالی که مبنای کار دشمن و نیروهای اهریمنی، همیشه بر دروغ، افترا، بهتان و نادرستی است.
این ویژگیها به شخصیت سید حسن و حزبالله برتری داده است و لذا احزاب، گروهها و شخصیتهای سیاسی برجسته، راحت میتوانند با این حزب کار کنند. میشل عون شخصیت و رهبر یکی از احزاب سیاسی لبنان است که روزی دشمن خونین حزب الله و سید حسن نصرالله بود. او از رهبران مسیحی است که در چهارچوب "القوات اللبنانیه" با حزبالله و برخی از گروههای لبنانی میجنگید، ولی بر اثر صداقت سید حسن نصرالله، اکنون با حزبالله همکاری میکند. او امروز یکی از همپیمانان سید حسن و حزبالله است، زیرا خوب میداند که سید حسن با او به عنوان ابزار برخورد نمیکند، به شخصیت او ارزش میگذارد و کرامت انسانی او را ارجمند میداند. میشل عون با بعضی از هم مسلکها و همدینان خود نمیتواند همکاری کند، برای این که به او دروغ میگویند، اما با سید حسن نصرالله همکاری میکند، زیرا میداند که او راستگوست. سید حسن نصرالله مردانگی و شجاعت دارد و فردی ملی است.
نکته مهم در شخصیت سید حسن نصرالله این است که از اول اعلام کرده است که برای لبنان و نه هیچ کشور دیگری کار میکند. مردم لبنان هم این را پذیرفتهاند و لذا احزاب خیلی راحت با سید حسن نصرالله کار میکنند، برای این که میدانند که او برای لبنان و مردم آن کار می کند، در حالی که دیگر احزاب برای آمریکا و اسرائیل کار میکنند، بنابراین صداقت سید حسن نصرالله حرف آخر را در لبنان میزند. همانطور که کفار قریش به پیامبر عظیم الشأن اسلام محمد امین میگفتند، اکنون صداقت سید حسن نصرالله در لبنان زبانزد همه شده است. سید حسن، صادق و راستگو و درستکار است و دشمن صهیونیستی هم به این امر اعتراف میکند، لذا یهودیها میگویند که به حرفهای نخست وزیر اسرائیل اطمینان ندارند و اگر میگوید که جنگ تمام شده است، دروغ میگوید و فقط وقتی که سید حسن نصرالله اعلام کرد جنگ تمام شده است به او اعتماد کردند، زیرا او همیشه راست گفته است. این ویژگی از سید حسن یک چهره برتر و جامع ساخته است.
*در تحولات اخیر، آقای نصرالله جایگاه مهمی در جهان عرب و اسلام کسب کردند. مردم عکسهای ایشان را در دست گرفتند و نوزادان خود را به نام نصرالله نام گذاری کردند. چگونه میتوان از این موقعیتی که نصرالله کسب کرد، برای آزادی فلسطین و بسیج ملتهای مسلمان بهرهبرداری کرد؟
-این به خود حزبالله و سید حسن نصرالله مربوط میشود. کسی نمیتواند به جای آنها کار کند. آقای سید حسن نصرالله الآن در دنیای اسلام و عرب محبوبیت فوقالعادهای دارد. شاید هیچ رهبری درگذشته و حال، این محبوبیت و ارزش را در میان نسل جوان، در کشورهای مختلف دنیا نداشته است. بر این اساس، آقای سید حسن نصرالله میتواند رهبری نسل موجود را به عهده گیرد. اگر ایشان کلاسهای آموزش دینی، سیاسی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی بگذارد، من معتقدم که یک درس او در تلویزیون المنار یا یک سخنرانی او، صدها میلیون جوان در کشورهای دنیا را به خود جذب میکند، این درس را میشنوند و آویزی گوششان میکنند. اگر این درسها و سخنرانیها مرتب و منظم باشند، حزبالله شعبههای متعددی در دنیا خواهد داشت و در هر شهری، جوانان از این کلاسها استفاده میکنند و آموزش میبینند. بعد از مدتی ثمری این کار را میتوان به این شکل برداشت کرد که شبکه جهانی حزبالله تأسیس میشود و اعلام موجودیت میکند.
خبرگزاری فارس: پیروزی حزب الله در جنگ سی و سه روزه نقطه عطف مهمی در تاریخ جنگ های منطقه محسوب می شود. هم اکنون کارشناسان نظامی اسراییل وغرب مشغول تحلیل مولفه های گوناگون این جنگ نابرابر ودست یابی به علل ناکامی ارتش مجهز رژیم صهونیستی در برابر گروه چریکی حزب الله هستند.
حزب الله
مولود جنگ لبنان در اوایل دهه هشتاد میلادی است. این جنبش انقلابی در گیرودار
نبرد با اشغالگران صهیونیستی در جنوب لبنان بالنده شد وبه زودی تبدیل به
یک عنصر تاثیرگذار در معادلات منطقه ای شد. اوج پیروزی حزب الله در عقب
نشینی ذلت بار ارتش اسرایل در ژوئیه یییی نمود یافت. از آن پس حزب الله
توام با اقتدار وسربلندی روزگار بسر می برد، اما طولی نکشید که فشارهای
سیاسی بین المللی وداخلی علیه این جنبش انقلابی آغاز شد ومخالفان در قالب
قطعنامه یییی خواهان خلع سلاح این حزب شدند.
استدلال مخالفان آن بود
که هویت نظامی حزب الله با سیادت دولت لبنان
در تعارض است، غافل از آن
که اگر حزب الله نبود چه بسا سرزمینی ودولتی به
نام لبنان وجود نداشت تا
از سیادت آن سخن گفته شود.
در هر حال حزب الله در
برابر طوفان مخالفت ها چون کوهی استوار ایستاد
وسید حسن نصرالله رهبر
شجاع ومدبر حزب بار دیگر منطق مقاومت را با صدای
رسا اعلام کرد:
"طالما هناک احتلال، طالما هناک مقاومه" (مادامی که اشغالگری
هست مقاومت هم هست).
این سخنان با توجه به
حضور اشغالگران در مزارع شبعا وتپه های کفرشوبا
کاملا منطقی بود،
بنابراین ادعای اسراییل مبنی بر اجرای قطعنامه ییی در
هاله ای از تردید قرار
گرفت ومخالفان داخلی موسوم به گروه چهارده مارس
ناچار به توسل به شیوه
های دیگری چون اتهام حزب الله به سلطه جویی وتشکیل
دولت سایه ووابستگی آن به
ایران وسوریه شدند.
گزینه نبرد نظامی آخرین
راهکار آمریکا واسراییل جهت از میان بردن ویا
حداقل خلع سلاح حزب الله
بود وآن گونه که دبیر کل حزب الله در نطق
تلویزیونی خود در بحبوحه
نبرد فاش ساخت، این نبرد از مدت ها پیش طراحی شده
وحمایت های منطقه ای قرین
آن شده بود. اسارت دو نظامی اسراییلی توسط حزب
الله در واقع دستاویزی
برای برافروختن این جنگ حساب شده بود.
اما با گذشت بیش از یک
ماه از نبرد نابرابر، حزب الله بار دیگر از
این معرکه دشوار سربلند
بیرون آمد. دشمنان بار دیگر آزموده را آزمودند
وچون عظمت واقتدار حزب
الله را در ابعاد سیاسی ونظامی وامنیتی وروانی
دریافتند، جهت فیصله نبرد
به شورای امنیت متوسل شدند. صدور قطعنامه یییی
در واقع تلاشی بود برای
نجات آبرومندانه اسراییل از ورطه نبرد با حزب
الله.
شاید در واشنگتن وتل آویو
اعتراف به شکست در برابر جنبش چریکی حزب
الله بسیار دشوار باشد،
اما چه کسی است که نداند پایان جنگ توسط شورای
امنیت به معنای شکست
نظامی کسانی است که در طول بیش از یک ماه همه توان
خود را جهت نابودی حزب
الله به کار بستند اما نه حملات هوایی ودریایی ونه
عملیات های زمینی، هیچ یک
از اهداف آنان را محقق نساخت. تنها دستاورد
ماشین جنگی اسراییل
ویرانی زیرساخت ها وکشتار وآوارگی مردم بی گناه لبنان
بود که البته چنین اقدامی
در منطق نظامی پیروزی محسوب نمی شود بلکه در عرف
بین الملل جنایت جنگی
قلمداد می شود.
اکنون پرسش اساسی آن است
که راز پیروزی حزب الله چیست؟ چگونه است که
یک جنبش چریکی با امکانات
محدود توانسته است نه تنها ارتش شکست ناپذیر
اسراییل را به "خانه
عنکبوت" تبدیل کند، بلکه حامی استراتژیک آن یعنی
ایالات متحده امریکا را
با ناکامی سختی مواجه ساخته است؟
مهم ترین رمز پیروزی حزب
الله آن است که این حزب مسمای نام خود را
عملی ساخته است. به دیگر
عبارت رزمندگان حزب الله براستی حزب ولشکر خدایند
وتوشه ای از معنویت
وایمان وشهادت طلبی در دست داشته ووارد باب جهاد شده
اند، آن بابی که به تعبیر
مولا علی(ع) دروازه فردوس برین است(ان الجهاد
باب من ابواب الجنه).
قرآن کریم هم در آیات
متعددی به مجاهدان راه خدا وعده نصرت وپیروزی
داده است(ان تنصروا الله
ینصرکم ویثبت اقدامکم) وایمان وصبر را جبران
کننده عِده وعُده اندک
برمی شمرد(ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین) وچه بسا اذن خدا پیروزی گروه اندک را
در برابرگروه بسیار رقم می زند(کم من
فئه قلیله غلبت فئه کثیره
باذن الله).
حزب الله تشکلی است مردمی
همانند بسیج که صفوف آن را جوانانی جان
برکف وعاشق تشکیل داده
اند. رهبران این حزب چون در اوایل دهه هشتاد در
تهران به محضر امام
راحل(ره) رسیدند با امام خود عهد کردند که در کربلای
لبنان عاشورایی بجنگند!
فرزندان حزب الله بر عهد
خود پایدار ماندند واز نثار جان خود در این
معرکه دریغ نورزیدند. خاک
جنوب وبقاع هوز آغشته به خون پاک شاگردان مکتب
امام راحل(ره) است، هم
آنانی که جان با جانان خود سودا کرده وحله زیبای
شهادت بر تن نمودند.
افزون بر انگیزه های
معنوی، راز دیگر پیروزی حزب الله در توانمندی
های شگرف این حزب در
ابعاد نظامی وچریکی وسازمادهی وتجهیزات وتسلیحات
خلاصه می شود. به لحاظ
نظامی حزب الله که پس از عقب نشینی اسراییل در سال
یییی پیش بینی نبردی تمام
عیار با این رژیم را می کرد به حکم "واعدوا لهم
ما استطعتم من قوه"
به تجهیز وآموزش عناصر خود پرداخت. در این مدت حزب
الله موفق به تجهیز
زرادخانه موشکی خود شد تا با هدف قرار دادن عمق خاک
اسراییل "موازنه
وحشت" را در جنگ نامتقارن ایجاد کند.
از سوی دیگر حزب الله
جدیدترین شیوه های جنگ های چریکی را به
رزمندگان خود آموزش داد.
این آموزش ها در کنار دلاورمردی وشهادت طلبی
پیکارجویان حزب الله در
معرکه های سختی چون مارون الراس وبنت جبیل وعدیسه
ومرکبا خود را نشان داد
وتیپ زبده کماندویی اسراییل موسوم به تیپ گولانی
متحمل تلفات وشکست سختی
شد.
حزب الله در تسلیحات وجنگ
ضد زره نیز پیشرفت زیادی کرد، به گونه ای
که با برافروخته شدن جنگ
به راحتی به شکار ناوچه ها وتانک های پیشرفته
دشمن پرداخت. کارشناسان
نظامی غرب ونیز نظامیان رژیم صهیونیستی اعتراف
کرده اند مقابله با شیوه
های نبرد چریکی وکمین های حزب الله کار ساده ای
نیست وسران تل آویو نیز
اذعان کرده اند هیچ ارتشی قادر به خلع سلاح حزب
الله نمی باشد!
حتی اگر چنین تصریحاتی از
سوی دشمن به گوش نمی رسید، صرف پذیرش
قطعنامه یییی وتن دادن به
آتش بس حاکی از عجز وشکست ارتش اسطوره ای
اسراییل در برابر حزب
الله قهرمان می باشد.
در بعد سازماندهی وکار
اطلاعاتی وامنیتی نیز حزب الله دستاوردهای
بزرگی داشته است. هیچ یک
از رهبران حزب الله در جریان نبرد جاری علیرغم
بمباران گسترده وشدید
لبنان آسیب ندیدند وعملیات هلی برن که به منظور
اسارت کادر وعناصر حزب
الله در بقاع وجنوب صورت گرفت ناکام ماند.
در بعد تبلیغاتی وجنگ
روانی هم حزب الله ابتکار عمل را در دست داشت
وشبکه تلویزیونی المنار
با آن که بارها ایستگاه های آن مورد اصابت قرار
گرفت تا پایان جنگ فعال
بود و به پوشش خبری نبرد وبه ویژه عملیات های موفق
حزب الله در جنوب می
پرداخت.
پخش سخنان متین ومستدل
سید حسن نصرالله از این شبکه که با طمأنینه
خاصی سخن می گفت، حاکی از
اقتدار حزب الله در بحبوحه جنگ نابرابر بود. این
در حالی بود که در چهره
وسخنان سران دشمن دستپاچگی واضطراب موج می زد!
مخاطبان سید حسن نصرالله
اعم از دوست ودشمن با ولع خاصی به سخنان او
گوش فرامی دادند چرا که
تصریحات او ضمن آن که راهبردهای حزب الله را
نمایان می ساخت، تصویری
واقعی از جنگ ودورنمای آن را در اوج سانسور خبری
رسانه های دشمن ارائه می
کرد.
سید حسن در جذب مخاطبان
داخلی هم موفق بود. نظرسنجی های گوناگون حاکی
از ایستادگی مردم لبنان
در کنار مقاومت بود. همبستگی جامعه لبنان در اوج
حملات سنگین اسراییل از
دستاوردهای سیاسی حزب الله محسوب می شود. حتی
مخالفان حزب که از مصاحبه
ها واظهارات انتقادآمیز خود علیه حزب الله طرفی
نبستند، ترجیح دادند سکوت
کنند تا آتش جنگ فروکش کند وسپس وارد معرکه
شوند!
این به این معناست که حزب
الله در دوره آتش بس با چالش های جدیدی
روبه رو خواهد بود، خصوصا
آن که مخالفان افزون بر قطعنامه یییی قطعنامه
جدید یییی را نیز به
عنوان دستاویز اعمال فشار بر حزب الله در دست دارند.
اما حزب الله ثابت کرده
است که به راستی حزب خداست وبه همان اندازه
که در عرصه نبرد طوفنده
ظاهر می شود، در صحنه سیاست ودولت نیز از درایت
ودوراندیشی کافی برخوردار
است. مواضع حکیمانه حزب الله حاکی از آن است که
در منطق این حزب اهتمام
به وحدت ملی کمتر از توجه به دفاع از خاک وعزت
لبنان در برابر تجاوزات
دشمن نیست. چنین منطقی مخالفان را خلع سلاح می
کند، هر چند این سلاح
قطعنامه های غیرعادلانه بین الملی باشد!
در هر حال حزب الله پیروز
است، چرا که این حزب انقلابی حامل فرهنگ
سترگ مقاومت وعزت اسلامی
است، فرهنگی که ریشه در امتداد تاریخ دارد وبا
خون مردم لبنان ومنطقه
عجین شده است. از این رو طرح های دشمن همچون
خاورمیانه بزرگ
وخاورمیانه جدید که در واقع هدفی جز زدودن فرهنگ مقاومت
ندارد، در نهایت محکوم به
شکست بوده وبار دیگر این آیت قرآنی مصداق می
یابد: إن حزب الله هم
الغالبون ….